الايرانيةالدراسات البحثية

بازنمایی مفهوم غرب در ادبیات سیاسی حزب کارگزاران سازندگی وجبهه پایداری انقلاب اسلامی (1388– 1400)

Representation of the concept of the West in the political literature of the Construction Agents Party and the Islamic Revolution Stability Front (1388– 1400)

تهیه شده توسط نویسنده : سعید مصطفی نژاد([1])، مهدی فدایی مهربانی([2])

المركز الديمقراطي العربي : –

  • مهدی فدایی مهربانی: العدد الخامس والعشرون أيلول – سبتمبر 2024 المجلد 7, دورية علمية محكمة تصدر عن #المركز_الديمقراطي_العربي  ألمانيا –برلين” .تعنى بالشأن الإيراني داخليا واقليميا ودوليا.
  • فصلنامه مدارات إيرانية فصلنامه  أي علمي از طرف مركز دمكراسي عربي برلن منتشر مي شود.
Nationales ISSN-Zentrum für Deutschland
ISSN  2626-4927
Journal of Iranian orbits

 

للأطلاع على البحث “pdf” من خلال الرابط المرفق :-

https://democraticac.de/wp-content/uploads/2024/09/%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%A9-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A5%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%AF%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%85%D8%B3-%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B4%D8%B1%D9%88%D9%86-%D8%A3%D9%8A%D9%84%D9%88%D9%84-%E2%80%93-%D8%B3%D8%A8%D8%AA%D9%85%D8%A8%D8%B1-2024.pdf

چکیده:

«غرب» بیش از همه بر کشورهای جهان سوم و کشورهای اسلامی تاثیر گذاشت. کشورهایی که به لحاظ منابع مادی بیش از حد غنی بودند در دوران استعماری مورد هجمه¬ی غرب قرار گرفتند و به لحاظ اندیشه¬ای به شدت از آن متأثر شدند و بنیادهای سنتی خویش را در برابر آن متزلزل دیده و به یکی از دغدغه¬های اندیشگی اندیشمندان این جوامع تبدیل شد. در ایران نیز این مفهوم از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و هست. در این پژوهش به طور مشخص نگارنده درصدد بررسی و واکاوی تحول مفهوم «غرب» و نحوه بازنمایی آن در گفتمان سیاسی دو حزب کارگزاران سازندگی و جبهه پایداری انقلاب اسلامی(در فاصله سال های 1388 تا 1400) به مثابه دو حزب سیاسی تاثیرگذار در فضای سیاسی ایران است؛ این بررسی ناظر بر متون گفتاری و نوشتاری رهبران و کارگزاران (اعم از مقالات، سخنرانی¬ها، گفتگوها، کتب، مجلات، بیانیه¬ها، مواضع و یادداشت¬ها و … )  این دو حزب سیاسی می-باشد. به همین جهت از رویکرد پسااستعماری به منزله¬ی چارچوب تئوریک پژوهش حاضر استفاده می¬گردد.

Abstract

The West” most of all influenced the third world countries and Islamic countries. The countries that were too rich in terms of material resources were attacked by the West during the colonial era and were severely affected by it in terms of ideas and saw their traditional foundations shaken by it and became one of the concerns of The thinking of the thinkers of these societies changed. In this research, the author is specifically trying to investigate and analyze the evolution of the concept of “West” and how it is represented in the political discourse of the two parties, the construction agents and the stability front of the Islamic Revolution (between the years 1388 and 1400) as two influential political parties in the political environment. It is Iran; This review examines the spoken and written texts of leaders and operatives (including articles, speeches, conversations, books, magazines, statements, positions and notes, etc.) of these two political parties. For this reason, the post-colonial approach is used as the theoretical framework of the current research.

مقدمه:

احزاب سیاسی را می­توان چرخ دنده ماشین دموکراسی نامید. اگر چه احزاب سیاسی سابقه بیشتری از دموکراسیهای نو دارند اما رشد آنها با تکامل دموکراسی همزمان بوده است. در غرب به موازات رشد سرمایه داری احزاب برای دفاع از منافع طبقه سرمایه دار پا به عرصه وجود گذاردند. با گسترش کارخانجات و ظهور طبقه کارگر احزاب سوسیالیست نیز سر بر درآوردند و به دفاع از حقوق طبقات پایین رو آوردند. در کشورهای جهان سوم که نه تجربه سرمایه داری را گذرانده بودند، ساختارهای آنان با شیوه رشد غیر سرمایه داری به مانند کشورهای سوسیالیستی انطباق داشت غالبا نظام تک حزبی برقرار شد و از آنجایی که مردم آگاهی سیاسی لازم را دارا نبودند و حاکمان محدودیت های زیادی را برای مشارکت گسترده مردم فراهم کرده بودند پس از مدتی این احزاب کارایی خود را از دست دادند و موفق به انجام کارویژه های خود شدند. (نقیب زاده ۱۲:۱۳۸۸) احزاب در جامعه ایران نیز تأثیر بسزایی در کنش و مناسبات سیاسی برجای نهاده اند. گروهها و تشکل­های سیاسی بعد از انقلاب را می توان در سه دوره زمانی بررسی کرد. نخست؛ از پیروزی انقلاب اسلامی تا انحلال حزب جمهوری اسلامی (۱۳۵۷ ت ۱۳۶۶). دوره دوم؛ از انحلال حزب جمهوری اسلامی تا دوم خرداد ۱۳۷۶ و دوره سوم؛ بعد از خرداد ۱۳۷۶ تا کنون. با اضافه شدن و تشکیل احزاب و جریانهای سیاسی جدید در دهه های اول و دوم انقلاب هــر کدام از این احزاب نقش و تاثیر به سزایی در پیشرفت و توسعه کشور داشتند که می توان از جمله این احزاب به حزب کارگزاران سازندگی و جبهه پایداری انقلاب اسلامی اشاره کرد که هر کدام بــه نوبه خود در سیاست ورزی و تعیین جهت گیری های کشور سهم مهمی ایفا نموده اند. حزب کارگزاران سازندگی ایران اسلامی را می توان اولین نمونه از این نوع احزاب دانست که در پی تشکیل دولتی از طرف نزدیکان و مدیران آن دولت پدید آمده است. این حزب در سال ۱۳۷۴ و در آستانه انتخابات مجلس پنجم شورای اسلامی برای حضور موثرتر طرفداران دولت وقت (هاشمی رفسنجانی) در فضای سیاسی و مجلس شورای اسلامی تشکیل شد. در مقابل؛ جبهه پایداری انقلاب اسلامی یکی از مجموعه هایی است که در آستانه انتخابات مجلس نهم شکل گرفت. این مجموعه در نهایت حاضر به فعالیت زیر پرچم جبهه متحد اصولگرایان نشد و با ادامه فعالیت مستقل، تصمیم به ارائه لیست مستقلی از نامزدهای مورد حمایت خود در انتخابات مجلس نهم گرفت. این جریان که زمینه های آن پس از خانه نشینی ۱۲ روزه رئیس جمهور شکل گرفت متشکل از چهره های های اخراجی از دولت محمود احمدی نژاد است. از ابتدای اعلام موجودیت جبهه پایداری در روز ششم مرداد ماه سال ۹۰ تداوم شاخصهای مکتب امام (ره) را از دیدگاه خود محور قرار داده است. در این پژوهش به طور مشخص درصدد بررسی و واکاوی  تحول مفهوم «غرب» و نحوه بازنمایی آن در گفتمان سیاسی دو حزب کارگزاران سازندگی و جبهه پایداری انقلاب اسلامی به مثابه دو حزب سیاسی تاثیرگذار در فضای سیاسی ایران می باشیم؛ این بررسی ناظر بر متون گفتاری و نوشتاری رهبران و کارگزاران (اعم از مقالات، سخنرانی­ها، گفتگوها، کتب، مجلات، بیانیه­ها، مواضع و یادداشت­ها و … )  این دو حزب سیاسی می­باشد.

بیان مساله:

از هنگامه اي كه ايرانيان، ‌با ابعاد عيني و جنبه هاي ذهني تجدد آشنا شدند و دوراني جديد از تاريخ انديشه و تحولات اجتماعي خود را آغاز كردند  ‌تا به امروز ، دست كم يك  ‌مسأله ي محوري  ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته است كه «غرب چگونه پديده­اي است؟». پيرامون محور اين مسأله­ي اساسي، ‌پرسش­هاي بي­شماري ‌در شرايط و موقعيت هاي مختلف و از چشم اندازهاي گوناگون ، ‌در حوزه هاي سياسي ‌، فرهنگي ، اجتماعي و اقتصادي شكل گرفت. به عبارت دیگر هیچ مفهومی در ساحت اندیشه و امر سیاسی در ایران به اندازه مفهوم «غرب» طی یک سده اخیر مناقشه برانگیز و چالش­زا نبوده است. اگرچه آشنايي ايرانيان با غرب ، ‌از دوران صفويان شروع شد، اما براي آنكه بتوانيم از رويارويي  با ثبات و پايدار ايرانيان با غرب سخن بگوييم ،‌ بايستي با بُرشي تاريخي ، ‌خاندان و حكومت قاجار را آغاز كننده­ی جدي آشنايي با غرب دانست.اين آشنايي در ابتدا به واسطه توصيفات سياحان ايراني ازكشورهاي اروپايي در قالب سفرنامه­ها ‌شكل گرفت و سپس روشنفكران فرنگ ديده ‌، اين آشنايي را تقويت نموده ، در كتاب­ها و رساله هاي خويش به آن دامن زد. اين آشنايي تا قبل از جنگ ايران و روس هيچ «بحران آگاهي» (به تعبیر جواد طباطبایی) را در نخبگان وگارگزاران حكومتي در وهله اول و سپس عامه مردم ايجاد نكرد. اين عدم تحول درآگاهي وانديشه مردم ، به واسطه نبود ارتباطات در سطح وسيع ‌طبيعي مي­نمود. اما پس از جنگ­هاي ايران و روس بود كه هم شأني و هم ترازي تمدن اروپايي با تمدن ايراني، ‌جاي خويش را به بهت و سردرگمي و حقارت ناشي از اين شكست­ها ، ‌در مقابل تمدن اروپايي ودر نگاهي وسيع­تر در مقابل غرب داد. بدين ترتيب غرب با بدترين جلوه خويش يعني جلوه نظامي و استعماری وارد ايران شد. اين احساس گيج­گونه بيشتر براي افرادی که در خط مقدم برخورد با روس­ها قرار داشتند، حس شد و آنها در حالي كه در هم شكسته و تحقير شده بودند ، ‌شروع به بازنگري و تفسير دوباره ي خويش و گذشته شان كردند و به واكاوي علل اين عقب ماندگي پرداختند. از اين زمان به بعد فضای عقب ماندگي شكل مي­گيرد. شكل­گيري فضای گفتمانی عقب ماندگي در پذيرش جهان دوگانه­ي «خود» و «دیگری» بود. در اين صورت با وجود مفهوم و واقعيت «غرب» ‌به مثابه امر «ديگر» است كه مفهوم و واقعيتي چون ايران يا «‌امر خودي» شكل گرفت. از اين زمان به بعد،‌ روشنفكران و كارگزاران و نیروهای سیاسی، ‌به تأمل در ريشه­هاي اين عقب ماندگي پرداختند و هر يك به زعم خويش به ارائه راه حلي نيز همت گماشتند. . نقطه­ی اشتراک همه­ی این گروه­ها ومرجعیت­های جامعه در نگاه به «غرب» به مثابه یک «دیگری» خلاصه ­شد. برخی غرب را با آغوش باز پذیرفتند و  به طور کامل شیفته­ی آن گردیدند، برخی به آن حمله کردند و نفی غرب را پیش گرفتند و برخی نه به طورکامل غرب را پذیرفتند و نه آن را نفی کردند. این دسته­بندی را می­توان با اغماض تا به امروز در فضای اندیشه­ای و پراتیک سیاسیِ جامعه­ی ایرانی مشاهده نمود. وهر یک از اندیشمندان بر پایه­ی پیش­فرض­های خود به غرب نگریستند. به عبارت دیگر «غرب» کماکان مهمترین مساله ما ایرانیان است.

«غرب» بیش از همه بر کشورهای جهان سوم و کشورهای اسلامی تاثیر گذاشت. کشورهایی که به لحاظ منابع مادی بیش از حد غنی بودند در دوران استعماری مورد هجمه­ی غرب قرار گرفتند و به لحاظ اندیشه­ای به شدت از آن متأثر شدند وبنیادهای سنتی خویش را در برابر آن متزلزل دیده و به یکی از دغدغه­های اندیشگی اندیشمندان این جوامع تبدیل شد. در ایران نیز همانطور که گفته شد این مفهوم از اهمیت بسیاری برخوردار بود و هست. اما در دهه­های سی و چهل شمسی در ایران روشنفکران دینی به عنوان بخش اصلی بدنه­ی روشنفکری ایران در این دهه­ها به طور جدی به مفهوم غرب پرداخته و «غرب» را به کانون تفکرات این دوره مبدل ساختند. البته ساخت دولت پهلوی دوم و سیاست­های غرب­گرا و آمرانه­ی آن نیز این امر را تشدید می­کرد. نکته­ی حائز اهمیت اینکه گفتمان­ مورد بررسی به فرایند تکوین گفتمان اسلام سیاسی نیز کمک شایانی نمودند و به طور ضمنی با اندیشه­ورزی خویش بر گرما و التهاب انقلابی فضای دهه پنجاه افزودند. انقلابی که غرب­ستیزی از پایه­های اصلی آن محسوب شد.  پس از انقلاب اما این روند غرب ستیزی با شدت و حدت بیشتری دنبال شد. مواضع رهبران و مسئولان برآمده از انقلاب سیاسی و اجتماعی در ایران از یک سو و همراهی جریانات سیاسی با مواضع ضدغربی و ضدآمریکایی از سوی دیگر، فضای بعد از انقلاب اسلامی را به طور همه جانبه ای به سمت و سوی غرب ستیزی برد. اساسا انقلاب اسلامی به طور استعاری به منظور مقابله با غرب شکل گرفته بود. در مرحله اول ایادی غربی در ایران همچون پهلوی و کارگزاران غرب گرای آن را از تخت قدرت به زیر کشید و در مرحله دوم به مبارزه و تقابل با غرب و در رأس آن ایالات متحده امریکا پرداخت. در این پژوهش تلاش بر اين است كه با توجه به اهميت نظري و عملي مفهوم و واقعيت «غرب»، از زاویه­ی جدیدی در گفتمان دو حزب سیاسی تاثیرگذار در طی یک دهه اخیر ایران بررسی شود. اين زاويه جديد مي­تواند به درك و تبيين مناسب­تري از مفهوم «غرب» در گفتمان کارگزاران سیاسی جامعه ایران كمك كند. از اين رو در اين پژوهش با توجه به مباحث جديدي كه در نظريه پسااستعماري با چهره­هايي مانند ادوارد سعيد، گاياتري اسپيواك، هومي بابا، دانیل برامبرگ، ایجاز احمد و …؛ مطرح است، مساله غرب در گفتمان رهبران و کارگزاران جبهه پایداری انقلاب اسلامی و کارگزاران سازندگی مورد بررسی قرار می­گیرد.

مبانی نظری:

این پژوهش تلاش بر اين است كه با توجه به اهميت نظري و عملي مفهوم و واقعيت «غرب»، از زاویه­ی جدیدی در گفتمان دو حزب سیاسی تاثیرگذار در طی یک دهه اخیر ایران بررسی شود. اين زاويه جديد مي­تواند به درك و تبيين مناسب­تري از مفهوم «غرب» در گفتمان کارگزاران سیاسی جامعه ایران كمك كند. از اين رو در اين پژوهش با توجه به مباحث جديدي كه در نظريه پسااستعماري با چهره­هايي مانند ادوارد سعيد، گاياتري اسپيواك، هومي بابا، دانیل برامبرگ، ایجاز احمد و …؛ مطرح است، مساله غرب در گفتمان رهبران و کارگزاران جبهه پایداری انقلاب اسلامی و کارگزاران سازندگی مورد بررسی قرار می­گیرد. پسا استعمارگرايان تلاش كردند تا ماهيت و كاركرد «غرب» را در حوزه­هاي فرهنگي و حتي زبان شناس و تاريخ نگاري تمدن هاي اسلامي بجويند. از اين رو ، تبيين جديدي از مفهوم غرب در این نوع از مطالعات ارائه داده شده است. نظریه­ی جدید پسااستعماری با در برگرفتن برخی تناقض­ها، ریشه در علوم و مباحث مختلفی چون سیاست، اقتصاد، فلسفه، مردم شناسی، جغرافیا و تاریخ دارد وبا وام گرفتن از نظریه­ها و مکتب­هایی گوناگون نظیر مارکسیسم، پسامدرنیسم، پساساختارگرایی، روانکاوی، نظریه فرهنگ وفمینیسم به نظریه­ای میان رشته­ای و پویا بدل شده است. پسااستعمارگرایی از سویی اندیشیدن به رابطه­ی میان واقعیت­مندی جغرافیایی و تاریخی جهان در مدت زمان برقراری استعمار اروپایی و در دوره­ی پس از اضمحلال آن در اولویت مطالعه قرار می­دهد و از سویی دیگر لزوم تأمل بر دانش نوینی را گوشزد می­کند که آفریده­ی ایستادگی خلاقانه در برابر گفتمان­های استعماری- غربی واعتراض بخردانه نسبت به آنهاست تا بدین­سان جهان و روایت­های آن را در سطحی گسترده و از دریچه­ای متفاوت و انتقادی بنگرد (درودی ،1393 : 18). به همین جهت بر اساس تقسیم بندی سارا میلز (1388) از مطالعات پسا استعماری مورد تاکید این پژوهش است. میلز معتقد است که مطالعات پسا استعماری شامل دو دسته­ی درون مطالعاتی است: نخست مطالعاتی که رویکردشان غرب به شرقی است. یعنی نویسندگان این آثار تلاش دارند تا چگونگی بازنمایی مفهوم شرق در آثار غربی را در قالب پارادایم «شرق­شناسی» مورد بررسی قرار دهند. در این میان ادوارد سعید، ماری لوئیس پرات، پیتر هولم و ضیا الدین سردار را می­توان از پیشگامان این دسته دانست. در دسته دوم مطالعاتی مورد توجه است که رویکردشان شرق به غرب است. یعنی نویسندگان وتئوری پردازانی که به نوعی دارای دغدغه­ی فهم بررسی نحوه بازنمایی «غرب» در آثار شرقی­ها را در پژوهش­های خود هستند. در این دسته افرادی چون لیلا گاندی،گایاتری اسپیواک، هومی بابا،  صادق جلال العزم از مهمترین نظریه­پردازان هستند. لازم به ذکر است که به دسته­ی دوم، نیز مطالعات «فرودستان[3]» نیز در متون تخصصی گفته می­شود. به طور مشخص پژوهش حاضر در چارچوب مطالعات دسته دوم پسااستعماری قرار می­گیرد. زیرا با عطف توجه به مباحث مطالعات فرودستان یا دسته دوم مطالعات پسااستعماری، نگارنده سعی دارد به لایه­های متعدد گفتمان کنش­گرای سیاسی موردنظر بپردازد. به زعم نگارنده، نگرش پساساختارگرايانه­ي پسا استعمارگرايان نكات به حاشيه رانده شده در گفتمان سیاسی کنشگران سیاسی دو حزب موردنظر را برجسته و در كانون قرار مي­دهد. لذا با توجه به این امر هدف این پژوهش، دستیابی به فهمی علمی از نحوه­ی بازنمایی و تحول «غرب» در گفتمان سیاسی کنش­گران سیاسی ( رهبران و کارگزاران) دو حزب سیاسی موردنظر است كه از طريق ابزارهاي مفهومي كه رویکرد پسااستعمارگرايي در اختيار ما قرار مي­دهد، است.  بر این اساس ما به واسطه­ی استفاده از نظریه و رویکرد پسااستعماری سعی خواهیم کرد تا چگونگی بازنمایی «غرب» را در گفتمان کنشگران سیاسی دو حزب سیاسی موردنظر بررسی ونشان خواهیم داد که این دسته از کنش­گران سیاسی در بازنمایی و بازتولید مفهوم غرب و مفاهیم­ هم­پایه، متاثر از چه گفتمان­هایی بوده­ و این گفتمان­ها چه ویژگی­هایی داشته است؟ و همچنین ساز و کار این بازنمایی در متون گفتاری و نوشتاری ایشان به چه صورت انجام می­پذیرفته است. لذا ما در اين تحليل از رويكرد پسااستعماري به عنوان بهره خواهيم برد. به لحاظ دامنه­ي كار، پژوهش ما محدود به تحليل متوني از گفتمان­ سیاسی کنش­گران سیاسی دو حزب کارگزاران سازندگی ایران و جبهه پایداری انقلاب اسلامی خواهد بود كه در فاصله­ي سالهاي 1388 الی 1400 در باب غرب و مفاهيم هم­پايه توليد شده­اند. ما در اين پژوهش براي نشان دادن و بررسي وضعيت مفهوم «غرب» در گفتمان سیاسی کنش­گران موردنظر نحوه­ي «بازنمايي» اين مفهوم را در اين گفتمان نشان خواهيم داد و به همین منظور از چارچوب روش تحلیل گفتمان «نورمن فرکلاف» بهره­گیری خواهد شد. این چارچوب روشی با ارائه صورت­بندی نظام­مند از نظریه گفتمان به وسیله ایجاد زنجیره به هم پیوسته از مفاهیم جدید، ابزاری کارآمد برای شناخت و تبیین پدیده­های سیاسی به دست می­دهد. همچنین تحلیل گفتمان فرکلافی که ذیل عنوان تحلیل انتقادی گفتمان جای می­گیرد به جهت بررسی توأمان امور گفتمانی و غیرگفتمانی از قدرت تببین کنندگی بیشتری برخوردار است. بر اين اساس گفتمان، شيوه­ي خاص بازنمايي «خود» و «ديگري» و روابط بين آنهاست. به عبارتي، يك گفتمان مجموعه­اي از عبارات است كه زباني براي صحبت كردن درباره­ي نوعي خاص از دانش درباره­ي يك موضوع ارائه مي­كند. وقتي بياناتي درباره­ي يك موضوع در درون يك گفتمان اظهار مي­شود، اين گفتمان شيوه­هاي ديگري را كه موضوع مورد بحث را مي­توان مطرح ساخت، محدود مي­سازد.  بنابر اين گفته، گروه­های سیاسی مورد بررسی در كاربرد مفهوم «غرب» در گفتمان خويش به نوعي غرب را بازنمايي مي­كند. در اين بين ايشان در گفتمان خويش از شيوه­هاي مختلفي در بازنمايي غرب بهره مي­بردند و تلاش ما در اين بخش از پژوهش اين خواهد بود تا اين شيوه­ها را در لايه­هاي متني، متون گفتمانی این کنش­گران را هويدا كرده و تحليل كنيم.

 بررسی گفتمان سیاسی جبهه پایداری و کارگزاران سازندگی:

  1. گفتمان جبهه پایداری:
  2. مؤلفه های فکری گفتمان جبهه پایداری:

جبهه پایداری مجموعه ای از مولفه های فکری است که طیفی از رسانه ها و افراد سرشناس مبلغ و مروج آنها هستند. این مؤلفه های فکری در ظاهر شباهت زیادی به مؤلفه های گفتمان عدالت خواهی و انقلاب اسلامی دارد و در حقیقت رسانه های پایداری برانند آنها را به عنوان مؤلفه های انقلاب اسلامی به فضای حزب اللهی قالب کنند. این امر تا حدی هم محقق شده است وجبهه پایداری توانسته به مدد استفاده از علما و روحانیت بدنه ای در میان توده حزب اللهی برای خود دست و پا کند. لذا می توان شاخصه های این جبهه را اینگونه برشمرد: (خوبیاری، 1397: 97)

  • سیاسی وجناحی بودن به جای فکری و گفتمانی بودن: اولین مساله در رابطه با جبهه پایداری این است که این جبهه بیش از آنکه ناظر به گفتمان و بسط نگاه و اندیشه انقلاب اسلامی باشد ناظر به کسب قدرت سیاسی است. به تعبیر دیگر، جبهه پایداری اساسا رویکردی فکری و گفتمانی ندارد و کاملا یک جبهه سیاسی و جناحی است. این مساله را عملکرد این جبهه در انتخابات مجلس سال گذشته و همینطور در انتخابات امسال نشان می دهد. از مصادیقش هم می‌توان به نامه معروف سهم خواهی مرتضی آقا تهرانی در انتخابات مجلس سال گذشته و چرخش یکباره و کاملا ناظر به قدرت از باقری لنکرانی که اصلح در زمین و آسمان بود به سعید جلیلی با وجود همه اختلافات، اشاره کرد.
  • عملگرایی و فراموشی اخلاق: وقتی هدف کسب قدرت سیاسی شد طبیعی است که هدف وسیله را توجیه کند وایرادات رخ نماید. رسیدن به قدرت هر گونه تخریب تهمت اتهام زنی افشاگری دوگانه سازی و امثالهم را توجیه می کند.
  • توهم خود انقلابی انگاری: نکته دیگر این است که پایداری اساساً گفتمانی ندارد سر و ته جبهه پایداری چیزی بیش از نفی به اصطلاح ساکت فتنه و ساکت انحراف نیست گفتمان جبهه پایداری در حقیقت چیزی بیش از توهم خود انقلابی انگاری نیست این جماعت مترصدند تا با هر بهانه ای که شده کسانی را که مانند آنان فکر نمی کنند را از دایره انقلاب بیرون برانند. حال این بهانه میتواند سکوت در فتنه و انحراف باشد یا ضد ولایت فقیه بودن تکنوکرات بودن با اصلاح طلب بودن. (خوبیاری، 1397: 99)
  • دیدن اثبات خویش در نفی دیگران: می توان گفت پایداری به این خاطر که چیزی برای اثبات خود ندارد اثبات خویش را در نفی دیگران جستجو می کند. بنابراین مهمترین وبهترین راهبرد برای این جماعت دوگانه سازی هاست. دوگانه‌سازی ‌هایی که سمت حقش پایداری است وسمت باطلش دیگرانی به جز پایداری دوگانه سازی هایی چون ولایت مدار ضدولایت تکنوکرات انقلابی یا سازش مقاومت دقیقا چنین کارکردی دارند حیات پایداری به این دوگانه ها وابسته است. این مساله مهمی است. این مساله به این معناست که نباید با خیال خوش تصور کرد با اتمام انتخابات این دوگانه سازیها وخودی غیر خودی کردنها پایان خواهد یافت حیات دولتی که در دست پایداری باشد به این خط کشی هاست وچه بسا اگر قدرت دولتی به دست اینان برسد بر شدت این امر افزوده شود. اگر هم دولت به دستشان نرسد که به طریق اولی چنین خواهند کرد. اولین نتیجه این مساله آن است که دولتی که پایداری آن را متعلق به خود بداند مدیریت پر تنشی خواهد داشت.
  • حاشیه گرایی و اصلی کردن مسائل فرعی: حاشیه‌گرایی پایداری، بهترین راه مقابله با جریان انحرافی را به نمایش گذاشت؛ زیرا یکی از محورهای اصلی تداوم پایداری بود. این گروه از بین مسائل و چالش‌های کشور تنها یک موضوع را به عنوان محور جریان انحرافی شناخته و سایر مسائل را در فراموشی فرو برد. به عبارت دیگر، بسیاری از مسائلی که می‌توانستند موضوع نقد و اصلاح جهت گیری‌ها باشند، به فراموشی سپرده شدند و تنها به جریان انحرافی توجه شد. این در حالی بود که با وجود ادعای ولایت‌مداری این گروه، رهبر انقلاب حتی یک بار هم از عنوان انحراف یا جریان انحرافی استفاده نکرد و بارها و بارها بر جایگاه ثانویه بودن چنین مسائلی تأکید کرد و به موضوعات اصلی توجه داشت. این حاشیه‌گرایی یکی از سیاست‌های پایداری است.
  1. عناصر گفتمان سیاسی جبهه پایداری:

ماهیت حزب جبهه پایداری، تشکلی فراگیر بود و تمام افراد معتقد به جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، رهبری ولایت فقیه را دربرمی گرفت.

ولایت فقیه

در ابتدا قابل ذکر است، اگر نگاهی به ولایتمداری باشد، نگاه جبهه پایداری به ولایت و ولایت پذیری نگاهی کاملا اخباری است. اخباری بودن نگاه به این معناست که اولا پذیرش عقلانی و تعقل تعطیل میشود و ثانیا بیش از آنکه به عمق کلام نفوذ شود به ظاهر اکتفا می گردد. در نتیجه این امر زدن برچسب ضد ولایت فقیه به افراد و گروهها آسان میشود. به عنوان نمونه در نگاه این جماعت حتی نقد انظریات خاص رهبری ضدیت با ولایت فقیه تلقی میشود این در صورتی است که خود رهبری فرموده اند مخالفت با نظریات خاص رهبری ضدیت با ولایت فقیه نیست. این نوع نگاه به ولایت فقیه، موجب خلق جبهه بندی های ساده لوحانه ای میشود که عمارهایش کسانی چون رسایی و کوچک زاده و روان بخش اند و امثال افروغ و جعفریان و هر کس دیگری که ذره ای نگاه منتقدانه داشته باشد، در جبهه باطل صف بندی می شوند. اظهاراتی چون تقدم ولایت بر عدالت نیز دقیقا به همین نگاه اخباری به ولایت فقیه بر می‌گردد. (خوبیاری، 1397: 103).

در سیاست ایران، اصول‌گرایان به طرفداران محافظه‌کار رهبر ایران، علی خامنه‌ای اشاره می‌کند و محافظت از اصول ایدئولوژیک روزهای نخست انقلاب اسلامی حمایت می‌کند. به گفته حسین موسویان، اصول‌گرایان جنبش اصلی جناح راست (محافظه‌کار) در ایران را تشکیل می‌دهند. آنها نسبت به رقبای اعتدال‌گرا و اصلاح طلب خود بیشتر مذهبی‌گرا هستند و با نهاد روحانیت مستقر در قم نزدیکترند (مسعودنیا و نجفی، 1390: 121). اعلامیه ای که توسط آن‌ها صادر شده و به عنوان مانیفست اصول‌گرایان، بر وفاداری به اسلام و انقلاب ایران، اطاعت از رهبر جمهوری اسلامی ایران و وفاداری به اصل ولایت فقیه متمرکز است.

3-2-2-2.عدالت

تحلیل انتقادئی گفتمان براساس عداتلت، حاصل تلاش های فکری و نظری اندیشمندانی چون فرکلاو می باشد. تحلیل انتقادی گفتمان، از مطالعه و توصیف ساختار، کارکرد رویه ها و کردارهای گفتمانی فراتر می رود. این نوع تحلیل برای تبیین پدیده های زبانی و کردارهای گفتمانی، به بررسی مقولاتی مانند: مناسبات زبان و قدرت، هژمونی و قدرت، پیش فرض های ایدئولوژیک وفرایندهای ایدئولوژیک در گفتمان و هژمونی و نابرابری در گفتمان می پردازد (فرکلاو، 1379: 68). فرکلاو، زبان ربا قوام بخش جزئی از جهان اجتماعی می داند. به نظر او، گفتمان یکی از اشکال کنش اجتماعی و شیوه های عملی اجتماعی است، به گونه ای که افزون بر جهان و امور گفتمانی، امور غیر گفتمانی نیز وجود دارند (همان: 69).

واما، گفتمان عدالت به مثابه یک نظام معنایی و دلالت در حزب جبهه پایداری نیز، بر عناصر و دقایق خاصی استوار است. دقایق و عناصری که این گفتمان را از پادگفتمان های خود، متفاوت و متمایز می سازد. هویت و ماهیت گفتمان عدالت بر پایه این عناصر قوام می یابد که به رفتار و کردار جبهه پایداری معنا می بخشد. این دقایق گفتمانی را می توان به سلبی و ایجابی تقسیم کرد . (مشیرزاده، 1383: 171).  عناصر ایجابی عبارتند از: عدالت خواهی، حمایت از مسلمانان و مستضعفان. دقایق سلبی نیز از این قرارند: ظلم ستیزی، سلطه ستیزی، استکبارزدایی و… .

خاتمی در باب درمان محنت های بشر مدعی است که باید تغییری پارادایمی در ذهنیت سیاسی پدید آورد و فضای گفتمانی جدیدی ایجاد کرد که در آن «باطن قدرت سیاسی محبت و عدالت« باشد. به نظر او رسیدن به قدرت سیاسی مبتنی بر محبت و عدالت زمانی میسر میشود که گفتگوی تمدن ها مظهر و نمود آن باشد (سیف زاده، 1381: 35). ز این رو، در گفتمان خاتمی فرض میشود که گفت وگو می تواند به جهانی عادالنهتر منتهی شود و این امر خصوصیت عدالتجویانه آن را که برخالف برداشتهای به اصطالح واقعگرایانه از روابط بین الملل است، نشان میدهد. در واقع گفتگوی تمدن ها با وجودی که به یک معنا فی نفسه میتواند هدف باشد، وسیله ای نیز برای نیل به هدفی دیگر یعنی عدالت جهانی است (مشیرزاده، 1383: 171).

3-2-2-3. معنویت

یکی از اصل های هر پارادایم سیاسی، به تحرک و نقش بازیگران و عوامل اجتماعی مربوط می‌شود. هر پارادیم به حسب برداشتی که از تحرک سیاسی دارد، گفتمان خاص خود را برای مشارکت، اقدام، مبارزه‌ و ستیز سیاسی داراست. از نگاه مارکسیستی، مبارزه و تحرک سیاسی، ریشه در تضادهای طبقاتی دارد و خودآگاهی طبقاتی، شرط لازم آن است. موتور محرکه تاریخ از دیدگاه مارکسیست‌ها، تضاد و تعارض‌های طبقاتی است. از این دیدگاه هر نظامی (برده‌داری، فئودالی، کاپیتالیستی، سوسیالیستی) حاوی یک تضاد درونی است و این تضاد بین دو طبقه حاکم و محکوم شکل می‌گیرد و به تدریج اوج گرفته و سرانجام منجر به تحرک اجتماعی شده و نظام را دستخوش تغییر دگرگونی انقلابی خواهد نمود. مارکس در تحلیل تضادهای موجود در بطن نظام کاپیتالیستی، این تضاد را در میان طبقه بورژوا و پرولتاریا ترسیم می‌کند و معتقد است تضادهای دیگر به تدریج رنگ می‌بازد و این تضاد اصلی به اوج خود خواهد رسید و طبقه عظیم کارگر، علیه طبقات اندک کاپیتالیست خواهد شورید و با یک انقلاب کارگری، نظام سرمایه‌داری به پایان خواهد رسید. نظام بدون تضاد، نظامی است که در آن مالکیت خصوصی از بین رفته وپرزولتاریا به قدرت رسیده است. از سوی دیگر، گفتمان خاتمی صلح واقعی را عدم جنگ نمی داند، بلکه صلحی پایدار بر پایه عدالت معرفی می کند (بزرگمهری و دیگران، 1392: 654).

برای دست یافتن به این آرمان نیز معتقد است که باید عقل و خرد، به ویژه عقل ارتباطی بر روابط و مناسبات بین المللی حاکم گردد. چون با رشد عقالنیت انسان و عقالنی شدن فزاینده روابط بین الملل گرایش به صلح مبنی بر عدالت بیش تر می شود. در واقع خاتمی معتقد است برای استقرار عدالت جهانی باید بر اساس اعتمادسازی، احترام متقابل، همزیستی مسالمت آمیز ومنطق مفاهمه اقدام و منطق روابط بین الملل را از منطق قدرت دور کرد. او هم چنین بیان می کند که برای رسیدن به عدالت، باید به موازات نظم مردم سالارانه در داخل برای ایجاد جامعه مدنی جهانی، تکثرگرایی و مردمساالری جهانی نیز تلاش کرد (دهقانی فیروزآبادی، 1384: 147).

3-2-2-4.صدور انقلاب

گفتمان اصالحطلبی، انقلاب اسلامی را یک انقالب فراملی با هویت و ماهیت اسلامی تعریف و تصور می کند. اما از منظر این گفتمان تعقیب و تحقق آرمان ها و اهداف در نظام بین الملل با رعایت اصول و توجه به امکانات و اولویت بندی اهداف امکان پذیر است. بر این اساس، تحکیم و تثبیت انقلاب اسلامی در داخل ودر قالب یک دولت اسلامی توسعه یافته وسرمشق برای جوامع دیگر، اولویت با نخست جمهوری اسلامی است. بنابراین، معنا ومفهوم اهداف انقلاب اسلامی و راهکار آن متفاوت است واز همین باب صدور انقلاب به معنای تبیین و ترویج این دولت سرمشق والگو است (دهقانی فیروزآبادی، 1391: 223). دولتی که نه تنها در حوزه اقتصادی بلکه در حوزه فرهنگی و سیاسی هم بتواند مدل موفقی بر اساس مردم سالاری دینی به جهان به طور عام وجهان اسلام به طور خاص معرفی کند (رسولی ثانی آبادی، 1390: 39). این مفهوم و مدلول صدور انقلاب علاوه بر این که با اصول وآرمان های انقلاب اسلامی منطبق است، به دلیل ابتناء بر قدرت نرم با حساسیت کمتری از سوی بازیگران دیگر مواجه می شود.

3-2-2-5.دولت – ملت

در گفتمان اصول گرایی، دولت نه تنها ماهیت سکولار و عرفی ندارد، بلکه از شرشتی کاملاً دینی و اسلامی برخوردار است. به این معنا، دولت ملی در گفتمان اصولگرایی، در چارچوب ایدئولوژی و جهانبینی اسلامی-شیعی تعریف می شود. براساس نظریه سیاسی شیعه، دولت سرزمینی و ملی اصالت شرعی ندارد؛ چون در اسلام مرزهای جغرافیایی که امروز مسلمانان را در قالب کشورها و ملت ها تقسیم می کند، اصالت ندارد. در نتیجه، علیرغم استقرار جمهوری اسلامی ایران در محدوده مرزهای جغرافیایی ایران، قلمروی سرزمینی و ملی آن اصالت ذاتی ندارد؛ زیرا این دولت اسلامی، ماهیت و سرشتی جهانی، فراملی و فرامرزی دارد که به طور موقت و بالعرض از پایگاه سرزمینی و ملی ایران برای رسیدن به نظم مطلوب اسلامی و جامعه جهانی اسلام بهره می گیرد. از این رو، حفظ موجودیت، امنیت و بقای جمهوری اسلامی ایران به عنوان مقدمه و الزمه تحقق این وضعیت و جامعه مطلوب لازم و واجب است. این گفتمان از منظر سیاست اخلاقی به دولت مینگرد، مبانی نظری و فقهی آن را نظریه ولایت فقیه انتصابی و اکتشافی تشکیل می دهد و مهم ترین عنصر قوام بخش این حکومت الهی که مشروعیت خود را از اسلام و نه مردم کسب می کند، اسلامی بودن آن می داند (دهقانی فیروزآبادی، 1391: 232). در این گفتمان هم چنین دولت ملی مستلزم و متضمن ملت و ملیت است که در اسلام از اصالت و اعتبار اولیه برخوردار نیست. جامعه سیاسی مشروع و معتبر اسلامی، «امت« است در نتیجه دولت-ملت جمهوری اسلامی ایران، ماهیت، کارکرد و مسئولیت اسلامی دارد (دهمان، 1386: 69)، به گونه ای که نسبت به حقوق، منافع و سرنوشت همه مسلمانان و مصالح امت اسلام و حتی مستضعفان جهان مسئول و مکلف است. تکالیف و وظایفی که منافع فراملی و مصالح اسلامی را در زمره اهداف و منافع جمهوری اسلامی قرار می دهد.

3-2-2-6.هویت و نقش ملی

در خصوص هویت جمهوری اسالمی از نگاه گفتمان اصولگرایی، ابتدا توجه به ساختار معنایی این گفتمان در خصوص هویت ضروری مینماید. مؤلفه کانونی ساختار معنایی این گفتمان، «ثنویت» یا دوقطبی دیدن هستی است. بر این مبنا، تمامی پدیدههای هستی در یکی از دو قطب مخالف خیر و شر قرار دارند. هستی صحنه تقابل دو جبهه تاریکی و روشنایی است که مرزهای مشخص و ممیزی دارند و طیف میان های در این بین وجود ندارد. هستی شناسی بین المللی متأثر از نگاه ثنوی، عرصه ای از تقابل میان نیروهای خیر و شر را ترسیم می کند که دولت-  ملت ها آن را نمایندگی می کنند (حداد، 1394: 53).

مطابق این نوع نگاه، در گفتمان احمدی نژاد «خود» رهبر قطب خیر و «دیگری» رهبر قطب شر است. در همین راستا، دولت جمهوری اسلامی ایران بر اساس وظیفه رهاییبخشی که برای خود قائل است، بایستی سعی کند که نقاط مقاومت را در برابر هژمون و نظام سلطه بسیج نماید و نوعی اتحاد و ائتلاف را در میان نیروهای ضد هژمونیک پیرامونی در نظام بینالملل ایجاد کند. از آنجاکه جمهوری اسلامی خود را پیشگام و پیشقراول جبهه حق علیه باطل و اسلام در برابر کفر میداند عقب نشینی و سازش وتسلیم را در مقابل ظلم و بی عدالتی جایز نمی شمارد و علیه آن در هر کجای عالم که باشد، مبارزه می کند (رسولی ثانی آبادی، 1391: 192-193). این گفتمان برای این هویت، نقش های ملی گوناگونی را در عرصه سیاست خارجی و بین المللی تعریف و تعیین می کند. نقش هایی چون «دولت عدالت گستر و ظلم ستیز»، «عامل ضدسلطه»، «ضدامپریالیزم و صهیونیزم»، «اسکتبارستیز»، «سنگر انقلاب و رهایی بخش»، »مدافع اسلام و تشیع»، «دولت تجدیدنظرطلب و شالوده شکن» و…  اما در میان همه این نقش ها به نظر می رسد گفتمان اصولگرایی نقش ملی «عامل ضداستکبار و سلطه» را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اولویت وارجحیت می بخشد.

3-2-2-7.مشارکت در انتخابات

از نظر جبهه پایداری انقلاب اسلامی، اولویت اصلی در انتخابات پیش روی مجلس، تحقق مشارکت گسترده و دشمن شکن مردم عزیز کشورمان در انتخابات است. آنچه در وهله اول برای جبهه پایداری انقلاب اسلامی در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی حائز اهمیت است، مشارکت گسترده مردم و تجلی وحدت و همدلی ملی است؛ چرا که در این صورت پیروزی واقعی که همان حضور عزتمندانه مردم در انتخابات است محقق گشته و مطالبه به حق مقام معظم رهبری در خصوص انتخابات جامه عمل پوشیده می‌شود. البته دشمنان و بدخواهان هم در این رابطه بیکار ننشسته و تمام هم و غم خود را معطوف به پایین آوردن مشارکت در انتخابات نموده است و تلاش می‌نماید با القای یاس، ناامیدی و سیاه نمایی، مانع از حضور مردم پای صندوق‌های رأی شود (مشیرزاده، 1383: 172).

بیانیه جبهه پایداری وقتی قابل توجه‌تر می‌شود که با نقل سخنانی از امام راحل به اهمیت توجه به صلاحیت افراد از همه احزاب تاکید می‌کند. این بخش در تضاد با ادعا‌هایی است که از سوی جریان‌های رقیب جبهه پایداری در خصوص «خالص سازی» مطرح می‌شود. در این بخش می‌خوانیم: «حضرت امام خمینی (ره) می‌فرمایند: اگر انتخاب اصلح برای مسلمان‌‏هاست، کی واز کجاست مطرح نیست، از هر گروهی باشد، حزب باشد یا غیرحزب، نه حزب اسباب این می‌شود که غیر آن فاسد، و نه صددرصد حزبى بودن باعث صلاح آنهاست؛ وانتخاب اصلح براى مسلمین یعنى انتخاب فردى که تعهد به اسلام و حیثیت آن داشته باشد، و همه چیز را بفهمد، چون در مجلس، اسلام تنها کافى نیست، بلکه باید مسلمانى باشد که احتیاجات مملکت را بشناسد وسیاست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد کشور باشد، و ممکن است به شما و گروه شما هم مربوط نباشد. اگر اصلح را انتخاب کردید، کاری اسلامی می‌‏کنید و این یک محکی است برای خودتان که تشخیص بدهید انتخاب برای اسلام است، یا برای صلاح خودتان‏» (صحیفه امام/ ج ۱۸/ص ۱۹۷).

2- حزب کارگزاران سازندگی:

مواضع و دیدگاه­های حزب کارگزاران سازندگی

  • مواضع سیاسی: اعتقاد به تشنج­زدایی طرفدار مذاکره و رابطه با آمریکا، جذب سرمایه های خارجی، گسترش رابطه با اروپا برای تحت الشعاع قرار دادن رابطه با آمریکا و دیپلماسی کارآمد در سیاست خارجی را می توان از مهمترین مولفه­های مورد نظر کارگزاران برشمرد (صبح امروز: ۷۸/۹/۱۰). در سیاست داخلی، طرفدار مشارکت سیاسی و همه جانبه مردم تاکید و تداوم واستمرار روند سازندگی ، طرفدار توسعه همراه با اعتدال و مخالف تنگ نظری و افراطی گری است. کارگزاران با هرگونه تمامیت خواهی مخالف وبه دنبال جامعه ای آباد، آزاد همراه با امنیت و رفاه است (دارایی، 1389: 344).
  • مواضع اقتصادی: برخی عقیده دارند که کارگزاران سازندگی از نظر اقتصادی طرفدار سیاست های تعدیل اقتصادی ، اقتصاد باز سرمایه داری و خصوصی سازی در کشور هستند. برنامه های اقتصادی و طرح های زیربنایی هاشمی رفسنجانی در طول ۸ سال دوره ریاست جمهوری که در قالب برنامه های پنج ساله اول و دوم توسعه کشور تجلی یافت، محصول تفکر کارگزاران است. برخی نیز بر این باور هستند که سیاست تعدیل اقتصادی باعث گردید، پایه های عدالت درهم شکسته شود و تمرکز ثروتهای افسانه ای در دست قلیلی نیز به قیمت وابستگی کشور از موسسات مالی خارجی، فقر اکثریت مردم گسترش بی عدالتی ودر هم ریختگی اقتصاد کشور منجر شود. بینش سبز، شماره ۴: ۴۶). در اقتصاد، به بخش خصوصی و سرمایه گذاری آن اعتقاد دارند و برآنند که در اثر بی اعتمادی نسبت به سرمایه گذاری خصوصی و برخورد با سرمایه گذاران داخلی ، امنیت سرمایه گذاری به شدت دچار مخاطره شده است. کارگزاران سازندگی اعتقاد دارند بخش خصوصی می تواند برج سازی خصوصی را به حرکت درآورد. (همشهری: ۷۹/۶/۱۳) به طور کلی کارگزاران سازندگی از لحاظ اقتصادی به سیاستهای درهای باز ، خصوصی سازی ، آزادی سرمایه گذاری، رفاه عمومی، امنیت اقتصادی، تلاش در جهات زیر ساخت های اقتصادی (سدسازی، ایجاد کارخانه­های مختلف وخارج شدن از اقتصاد تک محصولی) گسترش بازارهای جديد اقتصادی در مناطق مختلف (ایجاد بنادر و مناطق ویژه تجاری) برای صدور کالا، ایجاد بازارهای رقابتی برای افزایش کیفیت کالا وصدور آن به خارج ایجاد اقتصاد لیبرالیستی را دنبال می کنند (دارایی ۱۳۸۰۰: ۶۰).
  • مواضع فرهنگی: در رابطه با سیاست فرهنگی، برخی صاحب نظران عقیده دارند که دیدگاههای فرهنگی مهاجرانی وزیر سابق ارشاد ، همان سیاست فرهنگی کارگزاران است. وی به آزادی قلم ومطبوعات و بیان رویه تساهل و مدارا در بعد فرهنگی تاکیید دارد و معتقد است که حکومت ها با اهل قلم و هنرمندان نمی توانند مبارزه کنند وحکومتی را که آرزوی محاصره ومحدود کردن قلم را دارد از تجربه های تاریخی بدون اطلاع می داند. دبیر کل حزب نیز عقیده دارد که از لحاظ کلی نسبت به مسائل فرهنگی همه جناح های درون نظام ، تفاوتی ندارند و فقط از لحاظ سلیقه ای و روش عمل، اختلاف سلیقه ای دارند ومی گوید: کارگزاران چپ و راست در کلیات فرهنگی با هم تفاهم دارند. همه می گویند باید از فرهنگ وهنر، ادبیات، فیلم وسینما به بهترین وجه استفاده کرد. در عین حال معتقد به ارزش ها هستند. در نتیجه باید به مرامنامه وعملکرد گروهها توجه کرد (کرباسچی، آفتاب امروز: ۱۳۷۸۷/۵ ) عده ای برآنند که کارگزاران، سیاست فرهنگی مدون و مشخص وحزبی ندارد وهر یک از اعضای حزب به دیدگاه های شخصی خود می پردازند. در جایی که برخی، مواضع مهاجرانی را مواضع فرهنگی کارگزاران می دانند. محمد هاشمی، عضو شورای مرکزی کارگزاران آن را مورد انتقاد قرار می­دهد (عصر ما: شماره ۹ ۱۱/۱۹ ۱۳۷۹)

در یک بیان کلی باید گفت که کارگزاران معتقد به آزادی اندیشه و بیان نوآوری ، خلاقیت های فکری و هنری با رعایت موازین اسلامی در چارچوب قانون اساسی، تقویت روح آزادی و آزادی خواهی، اتکا به فرهنگ خودی و هویت دینی، اهتمام به پرورش استعدادها ، گسترش فرهنگ از جنبه های مختلف ، دوری جستن از تنگ نظریها و داشتن سعه صدر، تساهل و مدارا ، نفی خشونت ، نقد و بررسی افراد به جای محاکمه و محکومیت آنها ، عدم محاکمه اندیشه و افکار افراد برای جلوگیری از فرار مغزها و جلوگیری از گسترش و تقویت ریاکاری هستند با این همه باید گفت در دوران وزارت مهاجرانی ، فاصله فراوانی میان نسبت عملکرد ایشان با سیاست های کلان نظام، دغدغه های رهبری و اکثریت مردم متدین به وجود آمد ، ناهنجاریهای فراوان نیز بروز کرد و اعتراض های فراوانی از سوی مراجع عظام تقلید صورت گرفت. مجلس پنجم درصدد استیضاح مهاجرانی برآمد اما با آرای کمی در مقام وزارت ماند بالاخره اعتراضهای فراوان مسوولان نظام در خصوص بازتاب منفی عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موجب گردید که مهاجرانی در مورخ ۷۹/۱/۱۴ استعفای خود را به به رئیس جمهور تقدیم کند و ایشان نیز ۹ ماه پس از گذشت آن با این استعفا موافقت کرد (دارابی، ۱۳۸۰: ۶۲ ). به طور کلی مولفه­های اصلی استراتژی فرهنگی کارگزاران را باید در مواردی چون : ۱. استقبال از مدرنیسم ۲. عدم حساسیت نسبت به کمرنگ شدن نسبتها و مظاهر اجتماعی، دینی در جامعه ۳. کاهش تدریجی نقش دین در جامعه ( نه ضد دین یا غیر دینی کردن ) و به تعبیری عرفی کردن امور دین ۴. ایجاد فرهنگی لیبرالیستی با مناسبات مبتنی بر تساهل و تسامح و آزادی دانست (پیشین :۶۲).

بازنمایی مفهوم غرب کنش گران حزب کارگزاران سازندگی ایران در متون اصلی حزب خود:

از نظر حزب کارگزاران سازندگی، وظایف نظام سیاسی و دولت، در برابر دولت ها و روابط بین الملل تنظیم مناسبات با دیگر کشورها است. در این زمینه، مواضع حزب در شورای مرکزی دقیق بررسی نشده است (شمسی، 1390: 175).

4-2-1.منافع و مصالح ملی:

سازه‌انگاران معتقدند سیاست خارجی متأثر از هویت بازیگران است. برخی از آن‌ها همانند الکساندر ونت تمرکز را بر هویت وساختار هویتی در سطح بین‌المللی قرار داده‌اند اما برخی دیگر همانند کاتزنشتاین[4] بر هویت در سطح ملی تکیه می‌کنند.

با محور قرار گرفتن هویت است که ایده اساسی سازه‌انگاران مبنی بر قرار دادن ذهنیت به‌عنوان قوام‌بخش عالم، تحقق می‌یابد و حصول نظریۀ سیاست خارجی سازه‌انگارانه ممکن می‌شود. در هویت یک ملت، هنجارها نیز به طور ضمنی تعریف شده‌اند و عمل دولت برخلاف این هنجارها به معنای از دست رفتن مشروعیت خواهد بود. هویت به ملت‌ها اجازه می‌دهد که جهان را معنادار ببینند، به دسته‌بندی موجودیت‌های دیگر اقدام کنند و واقعیتی سلسله‌مراتبی بسازند که به کمک آن، خود ـ دیگری و دوست و دشمن تعریف می‌شوند، اما هویت دولت و نظام سیاسی تنها از منابع داخلی ریشه نمی‌گیرند بلکه در روندی تعاملی در محیط اطراف هم تأثیرگذارند و هم تأثیر می‌پذیرند (رک: یاقوتی، 1390: 8).  برساختگی هویت باعث می‌شود که هویت‌ها ثابت نباشند و در روندی متعامل به‌صورت سیال و قابل‌تغییر باشد. چون همواره پردازش عوامل اجتماعی در ذهن انسان به‌صورت مستمر در جریان است، پس تغییر در تصورات ذهنی همواره امکان‌پذیر است و به همین دلیل، تغییر هویت نیز ممکن است.

با تغییر تصورات بین‌الأذهانی، تغییر هویت به وجود می‌آید و با تغییر هویت ومطابق با هویت جدید نیز منافع جدید تعریف می‌شود؛ چراکه هویت‌ها هم منافع را ایجاد می‌کنند و هم به منافع شکل می‌دهند؛ اما همۀ منافع به‌طور کامل تغییر پیدا نمی‌کنند بلکه برخی از منافع همانند بقا یا برخورداری از حداقل رفاه، فارغ از هویت‌های اجتماعی خاصی وجود دارند، این‌ها منافع عام هستند، ولی بسیاری از منافع ملی به شکل‌گیری هویت خودی در ارتباط با هویت‌های دیگر وابسته است. بنابراین ازنظر سازه‌انگاران، برای توضیح وفهم اولویت‌ها بایستی بر هویت‌های اجتماعی بازیگران تمرکز کرد (Price and Reus-esmit, 1998: 267). هویت‌هایی که در بستر تاریخی و ساختار بینا‌ذهنی معنا پیدا می‌کنند. عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شامل هویت‌های مختلفی است که در بطن جامعه ایران کنونی وجود دارد. هویت‌هایی که هرکدام بنا به اشتراکات بین‌الاذهانی منافع متفاوتی را مدنظر دارند. به‌طوری‌که هرکدام از این هویت‌ها بتواند خود را به بخش بیشتری از جامعه بقبولاند تعریف مختص به خود را از منافع خواهد داشت و آن منافع در سیاست خارجی ارجحیت خواهد داشت.

به نظر می رسد، جزء رابطه با اسرائیل، در ارتباط با سایر کشورها، براساس منافع و مصالح ملی و احترام متقابل، منعی نمی بینند (در رابطه با اسرائیل نیز در سال های اخیر، پدر معنوی حزب، دچار نوعی تغییر در مواضع شده، بطوری که در سخنرانی خوداظهار می دارد: «ما با اسرائیل سر جنگ نداریم و اگر روزی عرب ها با اسرائیل جنگیدند، به آنها کمک می کنیم» (هاشمی، 1393) جانشین دبیر کل حزب نیز در این زمینه می گوید: «شما در شرایطی که برنامه های توسعه اقتصادی و رشد دو رقمی در اقتصاد را هدف بگیرند، نمی توانید همزمان، با دنیا درگیر باشید دعوا بکنید. حتماً سیاست های منطقه ای و بین المللی شما باید برنامه های اقتصادی را پشتیبانی کند، مثلاً نفت به عنوان یک موتور محرک اقتصادی، باید حتماً با عربستان سعودی مسائل مان را حل و فصل می کردیم تا بتوانیم با همکاری عربستان نفت را متأثر کنیم» (مرعشی و کرباسچی، 1379: 119).

آنها با زیر سؤال  بردن نقش فعال ایران پس از انقلاب در منطقه، ارتباط دوستانه ایران و سوریه، عراق، بحرین و… را نادرست دانسته می گویند: «گرچه رهبران سیاسی ایران بطور گسترده در گذشته و حال در صدد ظاهر شدن در نقشی فرامنطقه ای بوده اند، اما دستاوردهای ایران در افغانستان، بوسنی، سودان، عراق، فلسطین و لبنان، عمدتاً از افزایش هزینه های تعامل تا فرصت برای کشور، حکایت داشته است (معاونت امور اقتصادی و هماهنگی برنامه و بودجه، 1383: 3455).

4-2-2. رویکرد عمل گرایانه براساس اقتصاد محور:

رویکرد کارگزاران سازندگی، درباره رابطه با جهان غرب و آمریکا «عمل گرایانه» و اقتصاد محور است. آنها بر این باورند که رابطه با آمریکا و غرب، در پویایی و رشد اقتصادی ایران تأثیر بسزایی دارد. حرکت های ابتدای انقلاب، که به قطع رابطه با آمنریکا منجر شد، افراطی و تندروی بوده است. به همین دلیل، در دوران پس از جنگ و پس از رحلت حضرت امام خمینی (ره) اولین فردی که مقاله ضرورت مذاکره مستقیم با آمریکا به رشته تحریر درآورد، یکی از اعضای حزب کارگزاران بود (1369). این تفکر که از آن روز تاکنون در دستور حزب کارگزاران سازندگی و جریان اصلاح طلب قرار داشته، همواره در صدد نهادینه کردن گفتمان سازش و مذاکره با آمریکا بوده است. اوج این تفکر در سال آخر مجلس ششم، با ارسال نامه موسوم به «جام زهر»»، خود را نشان داد که 135 تن از نمایندگان مجلس، از رهبری، خواهان کوتاه آمدن ایران اسلامی در برابر آمریکا و غرب و باز شدن باب مذاکره و گفتگو با آمریکا شدند (کرامتی، 1385: 334-336). متفکران حزب کارگزاران که عمدتاً تنظیم کنندگان برنامه چهارم توسعه بودند، ضمن اظهار پشینمانی از اجرای سیاست های انقلابی در منطقه، تصریح می کنند: «پس از انقلاب انتظار می رفت ایران بتواند تعامل سازنده ای با محیط بین المللی داشته باشد. ولی به لحاظ ساختار جمعیتی و غلبه نفوذ فرهنگی نامناسب برای بازیگری، پایگاه فنی – اقتصادی ایران به ترکیه، تجاری – ترانزیتی به امارات متحده عربی، پیشتازی مسائل دینی به عربستان و منزلت نظامی، به پاکستان منتقل شد (معاونت امور اقتصادی و هماهنگی برنامه و بودجه، 1383: 338-339).

آنها سپس پیشنهاد می کنند که ایران، ذاتاً باید طرفدار تغییر وضع موجود خود، در قالب حفظ موجود بین المللی باشد. تعارض گری ستیزه جویانه، به انحطاط ایران دامن خواهد زد (همان). بنابراین، باید وزارت خارجه عملاً نشان دهد که ایران قصد براندازی نظم و نظام موجود را ندارد. استعفا از نقش رهبری دنیای جنوب، برای مبارزه با شمال و بجای آن، اعلان استراتژی گفتگو برای همکاری در تمدن مشترک جهان و همزیستی فرهنگی (همان: 425)، باید جزء راهبردهای اساسی ایران باشد، زیرا تجربه بیش از دو دهه نشان داده، هیچ شریکی در میان قدرت های درجه دوم، نظیر اروپا، روسیه، چین، ژاپن و… حاضر نخواهند بود. در وضعیت حاضر، «شریک استراتژیک» جمهوری اسلامی ایران شوند (همان).

در نتیجه، اظهار می کنند رمز این گمشده را بالاخره در یکی از برنامه های توسعه ای پنج ساله باید به درستی نگریست و از چرخش در دایره باطل پرهیز کرد. برنامه ای که هرچند در سال 1384، به دلیل شکست این تفکر در انتخابات متوقف گردید، ولی دیری نپایید که باز هم با پیروزی کارگزاران در انتخابات سال 1392، مجدداً در دستور کار قرار گرفت. و مغز متفکر این جریان – سریع القلم – به عنوان مشاور عالی رییس جمهور منصوب شد. در نتیجه، همان سیاست های فراموش شده احیاء گردید. افزون بر این، جریان فکری حتی از تعارض با رژیم صهیونیستی نیز اظهار پشیمانی کرده، می نویسد: « متأسفانه همراه با واقعیت های ناشی از ستیز بین بنیادگرایی صهیونیستی و اسلامی، جو ایدئولوژیک و شناخت گریز حاکم نیز موجب تفسیرهای نه چندان مناسب رهبران سیاست خارجی کشور شده است» (همان، 34 و 418). یکی از چهره های کلیدی کارگزاران عبدالله نوری در سال های حاکمیت اصلاح طلبان بر کشور، در دادگاه، مواضع نظام و انقلاب اسلامی در مسأله فلسطین و عدم رسمیت بخشی به اشغالگری صهیونیست ها را زیر سؤال برده و گفت: «اگر فلسطینی ها خواستار صلح با اسرائیل هستند، ما کی هستیم که به دنبال جنگ باشیم!» (نوری، 1391: 150).

در موضع گیری های دیگر نیز هاشمی تنش با رژیم صهیونیستی را از حوزه صهیونیستی را از حوزه سیاست خارجی ایران خارج دانست و گفت مسأله اسرائیل مسأله عرب هاست و به ما ارتباطی ندارد بله چنانچه عرب ها از ما بخواهند از آنها حمایت می کنیم (هاشمی، 1392). وی در مصاحبه با صادق زیباکلام می گوید: «یک پرسش همیشگی که اسرائیلی ها همواره از ما ایرانیان دارند این است که چرا شما شعار نابودی اسرائیل را می دهید، در حالی که حتی رادیکال ترین گروه های فلسطینی هم دیگران این موضع را ندارند؟… اسرائیلی های ایرانی الاصل در کنفرانس هایی که من می روم، خیلی مایلند که با ایرانی ها مراوده داشته باشند، در حالی که فلسطینی ها و سایر اعراب اصلاً محل هم به ما نمی گذارند. برخی فلسطینی ها که اصلاً مدعی ما هستند و جلوی آمریکایی ها و اسرائیلی ها به ما می گویند که در کار ما دخالت نکنید (زیباکلام و عبداله پور، 1390: 196). آنها بر این باورند علاوه بر تغییر نگرش، رسیدن به قدرت ملی، نیازمند تغییر اساسی در ساختار سیاسی اقتصادی – فرهنگی – ارتباطی کشور است. اقدامات دوران ریاست جمهوری آقایان هاشمی و خاتمی، گرچه در راستای اصلاح امور به سود این ملت بوده است، اما ناتوانی بخش مدرن و دموکراتیک جامعه و قدرت عظیم بخش های سنتی و فقدان توان نرم افزاری در قوه مجریه، نتوانسن موجب ساماندهی امتی – قومی – و طبقاتی با نهاد دولت اقتدارگرای گذشته و دولت دموکرات – فرهنگی فعلی شود.

میانه روی سیاسی

کارگزاران سازندگی به تبعیت از پدر فکری خود، یعنی هاشمی رفسنجانی، همواره در نظر و عمل «میانه روی» را رعایت کرده و به آن وفادار هستند. اعضای این حزب بر این اعتقادند که به طور کلی پیشرفت و توسعه نه از مسیر تحرکات تند و کُند که از میانه روی و اعتدال شروع می شود. غلامحسین کرباسچی در این باره اذعان می دارد: «کارگزاران نماینده یک قشر از مدیران، روشنفکران و آدم های متوسط و سطوح پایینی از مردم از نظر کارهای اجرایی و مدیریتی است. اینها به این نتیجه رسیده اند که در شرایط کنونی با توجه به استعدادها و امکانات و مشکلات کشور، برخوردهای افراطی و تفریطی و انحصارگرایانه کارساز نیست بلکه منطق، اعتدال و به کارگیری همه نیروهاست که می تواند مشکل گشا باشد. اگر روزی مردم همه افراط و تفریطی شوند یا دیگر متقاعد به سازندگی کشور نباشند و به توسعه فکر نکنند در آن صورت ممکن است زمینه ایجاد کارگزاران هم از بین برود» (شادلو، 1395: 173).

استفاده حداکثری از ظرفیت لابی و چانه زنی در عرصه سیاست خارجی:

مذاکره و چانه زنی در فضای غیررسمی و غیرقابل دسترس همگانی سیاست به منظور نیل به اهداف از دیگر ویژگی های این حزب است. »به طور کلی اعضای این حزب تقریبا دارای نظرات سیاسی بسیار نزدیک به هم هستند و بیشتر اهل چانه زنی سیاسی و مذاکرات پشت پرده برای رسیدن به اهداف سیاسی و حل مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه هستند ) همانند مشی هاشمی رفسنجانی در حل مسائل راهبردی و خطیر کشور) تا آنکه مسائل را شفاف و واضح در اجتماع بیان کنند» (قلی زاده، 1391: 78).

غلامحسین کرباسچی در این باره اذعان می دارد: «اتفاقاً گفتگو نقطه قوت است. اگر برای مدیر کشور مشکلی به وجود آمد که می تواند با رایزنی آن را حل کند آیا صلاح است که آن را به سطح جامعه بکشاند؟ البته مسائلی وجود دارد که به افکار عمومی برمی گردد و باید مردم را در جریان گذاشت، گاهی نیز مردم از ما سئوالی می کنند که باید پاسخ داد. این دو روش خیلی تفاوت نمی کند بلکه سطوح، نوع برخورد و حرف ها ممکن است تفاوت داشته باشد… به نظر من چیزی که با رایزنی حل نمی شود با آن برخوردها [ی تند] هم کمتر حل می شود… تنها تفاوتی که دارد این است که در افکار عمومی یک جنجال سیاسی درست می شود که آن جنجال هم برای طرف مقابل و هم کل کشور هزینه دارد و بدبینی هایی را نسبت به مسئولان به دنبال می آورد و خدای ناکرده کار به جایی میرسد که مردم می گویند همه شان دارند توی سر و کله هم میزنند و بیخود هم می گویند» (شادلو، 1395: 172). حزب کارگزاران سازندگی ایران با تکیه بر این ویژگی ها و اصول خط مشی ای که گفته شد از بدو تاسیس تا پایان دولت حسن روحانی نقش موثری را ایفا کرده است. این حزب در پنجمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی «با شعار عزب اسلامی، تداوم سازندگی، و آبادانی ایران با ارائه لیست جداگانه ای وارد عرصه انتخابات شد» (ظریفی نیا، 1378: 106) و حدود 80 نفر از اعضای ائتلاف این حزب در مجلس بر روی صندلی مجلس نشستند. این گروه در انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم ابتدا با پیشنهاد عطاالله مهاجرانی (عضو مؤسس کارگزاران سازندگی) ابتدا با طرح قانون اساسی و انتخاب مجدد آقای رفسنجانی برای دوره سوم وارد عرصه انتخاباتی شدند (دارابی، 1381: 18)، این موضوع از سوی جریان چپ اسلامی به دلیل ترس از هژمونی راست مدرن مورد اعتراض شدید واقع شد و راست سنتی نیز این موضوع را نفی کرد. با منتفی شدن طرح، ابتدا با حسن حبیبی وارد مذاکره شدند و در ادامه با محمدی ری شهری و برخی از اعضای جناح راست و جناح چپ به مذاکره پرداختند. بالاخره پس از جمع بندی هایی این گروه همگام با مجمع روحانیون مبارز از کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی حمایت کردند» (شادلو، 1392: 420-430). با روی کارآمدن دولت اصلاحات، کارگزاران سازندگی از نیروهای مؤثر اتثلاف اصطلاح طلبان دوم خردادی محسوب شد و سهمیه خود را از کابلینه محمد خاتمی با چند وزیر گرفت. تاثیرگذاری این حزب نیز در انتخابات ریاست جمهوری هشتم و در حمایت از کاندیداتوری مجدد سیدمحمد خاتمی و پیروزی چشمگیر وی، مشهود بود. در این دوران برخی از اعضای حزب کارگزاران سازندگی در دولت خاتمی مناصب مهمی را به دست آوردند. در این بین یکی از محورهای فعالیت این حزب تعیین رویکردهای اقتصادی دولت خاتمی بود. تنش زدایی در سیاست خارجی نیز از محورهایی بود که کارگزاران نقش مهمی در تدوین راهبردهای دولت اصلاحات ایفا نمود. البته در این دوران اختلافاتی بین حزب مشارکت به عنوان بیرقدار جبهه دوم خرداد با کارگزاران ایجاد شد و باعث ظهور شکاف هایی بین نیروهای دوم خردادی گشت. «نیروهای اصلاح طلب به خصوص سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مشارکت، بخش عمده ای از نیروهای کارگزاران را که منتظر مناصبی در دولت به واسطه پشتیبانی خود از خاتمی بودند را نادیده گرفتند وحتی رهبر معنوی آنها (هاشمی رفسنجانی) را نیز مورد نقدهای بی شمار قرار دادند به طوری که محمد هاشمی اعلام کرد که حزب مشارکت که امروز خود را محور اصلی جبهه دوم خرداد می داند، رفتاری قیم مآبانه و غیردموکراتیک دارد» (زیباکلام و عبداله پور، 1390: 25-42). به رغم این اختالافات همانطور که گذشت کارگزاران سازندگی توانست هژمونی اقتصادی خود را برای مشارکت تحمیل کرده و نسخه اقتصادی خود را برای کشور تجویز نماید. نقطه افول عملکردی و فقر کنش ورزی کارگزاران سازندگی را باید در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دانست. در این مقطع این حزب انسجام همیشگی خود را به افتراق و اختلاف در انتخاب نامزد مورد حمایت خود داد؛ به طوری که برخی چون غلامحسین کرباسچی از کاندیداتوری مهدی کروبی دفاع کرده و عمده اعضای دیگر حزب از کاندیداتوری مهندس میرحسین موسوی به عنوان نامزد اصلح خود حمایت می کردند. این اختلاف ابعاد دیگری نیز یافت تا جایی که برخی از اعضای حزب حتی بر حمایت از محسن رضایی نیز سخن به میان آوردند (روزنامه کیهان، 31/2/1388). در این مقطع بروز اختلافات و مواضع متضاد و گوناگون باعث افول ساختار و مشروعیت حزبی کارگزاران سازندگی نزد افکار عمومی گردید. همین امر موجب گردید برخورد حاکمیت در جریان ناآرامی ها و جریانات حاشیه ای انتخابات ریاست جمهوری نیز با اعضای این حزب سخت تر و سویه قهریه آن افزون گشت. افرادی چون محمد عطریانفر، حسین مرعشی، مرتضی الویری، آیدا مصباحی از این حزب دستگیر و محاکمه شدند. پس از این دوره بود که کارگزاران سازندگی با تجدیدنظر در رویه ها و ساخت حزبی خود تلاش کرد، ماهیت و تصویر حزبی خود را ترمیم ساخته و رویه جدیدی به خود بگیرد. تقویت شعبه های استانی و تاًکید بیش از قبل بر شاخه جوانان و زنان این حزب و توجه بیشتر نسبت به تربیت سیاسی اعضای حزب نشان از ریل گذاری جدید این حزب در فعالیت های سیاسی داشت. اوج فعالیت و موفقیت سیاسی این حزب را باید در روی کارآمدن دولت حسن روحانی موسوم به دولت اعتدال دانست. در سال 1392 این حزب جریان اصلی فکری و اجرایی ستاد حسن روحانی را به عهده گرفت و به مدد حمایت های همه جانبه هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی موفق به کسب قدرت در رأس قوه اجرایی کشور شد. در طول دوران هشت ساله دولت اعتدال، کارگزاران سازندگی موثرترین نیروی سیاسی در تدوین راهبرد و پیاده سازی برنامه های حسن روحانی شد.

عوامل اصلی اقدام به بازنمایی مفهوم غرب در گفتمان سیاسی کنشگران سیاسی حزب جبهه پایداری:

در ایده حزب جبهه پایداری، پایداری، مقاومت و شهادت در انديشه سياسی شيعه، عامل نجات بخش و يك هدف راهبردی تلقی می شود كه خاستگاه آن اعتقادات و باورهای دينی مردم مسلمان است. حضور اين دو عنصر در حيات سياسی واجتماعی مسلمانان، نقش برجسته ای در به وجود آوردن هويت دينی، فرهنگی و بومی مسلمانان داشته و در هر دوره ای كه از آن غفلت شده، بيچارگی و ذلت را به دنبال داشته است. از سوی ديگر، دشمنان با دسيسه های مختلف به دنبال به چالش كشاندن مقاومت اسلامی در خاورميانه هستند (درخشه، 1384: 47). در شرايط كنونی با پررنگ شدن بنيادگرایی سلفي در منطقه و يكسان انگاشته شدن بنيادگرایی با مقاومت اسلامی بيم آن می رود كه توان و تجهيز قدرت های بزرگ و صاحب نفوذ در خاورميانه و اتباع منطقه ای آنها زير پرچم بنيادگرایی ستيزی و مبارزه با تروريسم، عليه جبهه پایداری به كار گرفته شود (همان: 51). چنانكه اين پروژه چند سالی است در كنار »اسلام هراسی« و» شيعه هراسی« آغاز شده است.  از اين رو شناسایی مؤلفه هاي فرهنگي مقاومت اسلامی كه در واقع، «گفتمان جبهه مقاومت» است و هم مرزهای اصولي آن با بنيادگرایی را تعيين مي كند و هم موجب تقويت گفتمان مقاومت اسلامي می شود كه اين گفتمان بنيادی ترين نقش را در عمل سياسی و اعتقادی جبهه پایداری در منطقه خواهد داشت. به عبارت ديگر، بدون شناسایی مؤلفه های فرهنگی گفتمان جبهه پایداری در خاورميانه ميزان آسيب پذيری آن به دليل التقاط و آميزش ناخواسته با جريان بنيادگرایی افزايش خواهد يافت، بنابراين، شناخت مؤلفه های فرهنگی كه گفتمان جبهه پایداری بر پايه آنها شكل گرفته است و حضور خود را به عنوان يك گفتمان از گفتمان های رقيب متمايز می سازد، از مهمترین آثار گفتمان مقاومت است. يكي از مهمترين مفاهيم بيان شده نظريه لاكلاو و موفه، دال ها هستند كه در تركيب با يكديگر و به واسطه جهت گيری در برابر گفتمان های رقيب، شاكله گفتمان را پايه ريزی می كنند. در ميان دال های مختلف تشكيل دهنده هر گفتمان، برخي از دال ها در مركز قرار می گيرند و هسته اصلي گفتمان ها ، حول محور آن شكل می گيرد. دال های مركزی، داراي اين خاصيت هستند كه عمل مفصل بندی حول آنان صورت می گيرد. به همين سبب است كه در تحليل گفتمان، بررسی اينگونه از دال ها اهميت وافری دارد. ايدئولوژی اسلام سياسی، اعتقاد دينی و هويت ملی، دال هاي مركزی گفتمان مقاومت اسلامی هستند كه گفتمان مقاومت اسلامی بر پايه آنها خود را تعريف می كند و خويشتن را از گفتمان های امپرياليسم غرب و بنيادگرایی سلفی متمايز می سازد. بررسي اين سه دال در فضای نظريه گفتمانی لاكلاو و موفه، بی توجه به نقش آنها در مفصل بندی گفتمان جبهه پایداری در برابر گفتمان های غير، ممكن نخواهد بود (به نقل از: ادیب زاده، 1387: 181-182)، بنابراين، كوشش شده است تا علاوه بر واكاوی اين سه دال مركزی، نقش تمييز دهنده آنان پررنگ تر شود. البته با توجه با اينكه ايران در گفتمان مقاومت نقشی اساسی دارد كه به سبب تحولات تاريخی، سياسی و اجتماعی، آن را در مركز گفتمان مقاومت و به ويژه دال مركزی اسلام سياسی قرار داده و همچون بستری بوده است كه دال اسلام سياسی از خلال آن تغييرهای مهمی را از سر گذرانده و قابليت های مختلف خود را در شرايط زمانی به محک تجربه گذارده است؛ بنابراين، طبيعی است كه در بحث بررسی گفتمانی دال اسلام سياسی تأكيد بيشتری بر روی ايران صورت گيرد.

4-5-1.گفتمان پایداری و تأثیر آن بر آمریکا

اندیشه‌ پایداری، یکه‌ تازی بی‌ ترمز آمریکای خود برتر پندار پسا شوروی را به نقطه عطف افول ابرقدرتها تبدیل کرد و نه‌ تنها این نیروی پُر طمطراق مغرور را زمین‌ گیر کرد بلکه روحیه‌ ای را به کالبد منطقه دمید که دیگر نه سازش‌ پذیر بود و نه سرکوب‌ پذیر.  مقاومت در اندیشه سیاسی اسلامی، عامل نجات بخش و یک هدف راهبردی تلقی می شود که خاستگاه آن اعتقادات و باورهای دینی مردم مسلمان است. حضور این عنصر در حیات سیاسی و اجتماعی مسلمانان، نقش برجسته ای در به وجود آوردن هویت دینی، فرهنگی و بومی مسلمانان داشته و در هر دوره ای که از آن غفلت شده، بیچارگی و ذلت را به دنبال داشته است (ناظمی اردکانی و خالدیان، ۱۳۹۷). از سوی دیگر، دشمنان با دسیسه های مختلف به دنبال به چالش کشاندن مقاومت اسلامی در خاورمیانه هستند. در شرایط کنونی با پررنگ شدن بنیادگرایی سلفی و تکفیری در منطقه و یکسان انگاشته شدن بنیادگرایی با مقاومت اسلامی بیم آن می رود که توان و تجهیز قدرت های بزرگ و صاحب نفوذ در خاورمیانه و اتباع منطقه ای آنها زیر پرچم بنیادگرایی ستیزی و مبارزه با تروریسم علیه مقاومت اسلامی تقویت شده و به نحوی تخریبی علیه جبهه مقاومت به کار گرفته شود که تا حدودی نیز این اتفاق رخ داده است (ناظمی اردکانی و خالدیان، ۱۳۹۷).   بلا شک نقطه آغاز جریان مقاومت را باید انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) دانست. با این وجود برخی از صاحب نظران، ریشه های این جریان را به عقب تر برده و به تلاشهای سید جمال الدین اسدآبادی به عنوان بنیانگذار حرکت بیداری اسلامی در جهان اسلام باز می گردانند (ناظمی اردکانی و خالدیان، ۱۳۹۷).  توجه به جایگاهی که غرب آسیا در نظام جدید بین‌ الملل دارد، گفتمان مقاومت می‌ تواند در شکل‌ دهی نظام آینده‌ جهان جایگاه خوبی داشته باشد. برای مثال سیاستی که جمهوری اسلامی ایران خواهان یک عراق باثبات، امن، شکوفا، مستقل، برخوردار از یک حاکمیت ملی مستقل و عزتمند است و جمهوری اسلامی از چنین عراقی با این ویژگی‌ها سود خواهد برد. مردم عراق هم سود می‌برند و ثبات و امنیت منطقه در گرو وجود چنین عراقی است.

4-5-2.گفتمان  جبهه پایداری و تاثیر آن بر اروپا و جهان

گفتمان پایداری به یک راهبرد در میان مردم مظلوم دنیا تبدیل شده است. باید اذعان کرد راهبرد سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی با بن بست مواجه خواهد شد و تفکر مقاومت در آینده ای نزدیک همانند گذشته از این سد سیاسی- نظامی عبور خواهد کرد. الحاق کرانه باختری به اسرائیل به شدت امنیت این رژیم را در عرصه های مختلف سیاسی و نظامی به ویژه در جامعه بین الملل و در مقابل گروه های پایداری به خطر می اندازد. با وجود سیاست‌های حمایتی مقامات اروپا از رژیم صهیونیستی امروز گفتمان مقاومت در غرب گسترش یافته است (ادیب زاده، 1387: 118). اگر این تلاش را در چهارچوب یک نقشه‌ راه، یک سازمان و یک فرماندهی تداوم یابد با توجه به جایگاهی که غرب آسیا در نظام جدید بین‌الملل دارد، گفتمان پیادری می‌تواند در شکل‌دهی نظام آینده‌ جهان جایگاه خوبی داشته باشد. خاستگاه گفتمان غربی چپاول، سلطه‌گری و گرفتن عزت از ملل مسلمان و گفتمان مقابل آن را گفتمان مقاومت اسلامی است. غرب تلاش می‌ کند با استفاده از مؤلفه‌ های مختلف سلبی، در پیشرفت گفتمان پایداری، مانع ایجاد کند، از جمله اینکه این گفتمان مترقی را به عنوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تقلیل می‌ دهد، به جنگ بین قومیت‌ ها می‌ کشاند (ناظمی اردکانی و خالدیان، ۱۳۹۷)، و تلاش می‌ کند تصویر دیگر گونه‌ای از اسلام را در قالب داعش و گروه‌ های تکفیری ایجاد کند.    مؤلفه‌ های ایجابی گفتمان مقاومت ناظر بر این است که ملل مسلمان به دنبال استقلال‌ خواهی، پیاده‌ سازی اصول و قواعد اسلامی و احیای عزت مسلمین هستند تا همه مسلمین بتوانند خارج از سیطره استکبار و سلطه غربی‌ ها متناسب با شرایط جامعه خود زندگی شرافتمندانه‌ ای داشته باشند و علاقمند هستند که تحت ولایت‌ پذیری دین اسلام قرار گیرند (ادیب زاده، 1387: 119).

در نقطه مقابل، گفتمان غربی تلاش می‌ کند تا شاخص‌ های سلبی را ترویج دهد، به گونه‌ ای که اسلام‌ هراسی در صدر این رویکرد گفتمان غربی قرار بگیرد. نظام سلطه غرب تلاش می‌ کند با استفاده از ابزارهای مختلف، گفتمان مقاومت را به چالش بکشد (همان). این در حالی است که امروز همه دنیا می‌ داند که گفتمان مقاومت همچون صدفی آب دیده است و مروارید در درون صدف در حال نمایان شدن می‌ باشد و به عنوان پارادایم غالب به زودی زود به سیطره پارادایم غربی خاتمه خواهد داد.

4-5-3.گفتمان پایداری و تأثیر آن بر دیپلماسی و روابط بین الملل:

گفتمان پایداری یا عمومی، به عنوان یکی از ابزارهای دیپلماسی و سیاست، از اصول، اهداف و مبانی رفتار سیاسی وسیاست خارجی متأثر است. از سوی دیگر، به دلیل آنکه سیاست خارجی یکی از حوزه های روابط بین المللی است، تحت تأثیر نگرش و ماهیت یک مکتب نسبت به ماهیت روابط خارجی و بین المللی قرار دارد (دبیری، ۱۳۷۴: ۶۳). در رویکرد شهید سلیمانی جهت گیری سیاست خارجی دولت اسلامی تحت تأثیر ماهیت درونی و روابط خارجی و بین الملل قرار دارد و این جهت گیری، به نوبه خود ماهیت دیپلماسی را تعیین می کند. ماهیت روابط خارجی از یکسو و اصول و مبانی سیاست خارجی، چهرۀ واقعی دیپلماسی اسلامی را بیان می کند. بدین ترتیب، درک ماهیت دیپلماسی مستلزم تبیین دیدگاه های مطرح در نظام بین الملل است و مقایسه ایده این دیدگاه ها با دیدگاه شهید سلیمانی در زمینه دیپلماسی و رفتار سیاسی در سه سطح ملی، منطقه ای و جهانی است (امیری، 1398:32). از دیر باز دو نگرش عام و فراگیر به عنوان گفتمان غالب نظریات سیاست خارجی در نظریه پردازی در حوزۀ سیاست خارجی و نحوه رفتار سیاسی کشورها مؤثر بوده است.

گفتمان رئالیسم و ایدئالیسم که هر یک از نظر فلسفی و انسان شناسی متفاوتی به تحلیل و مطالعه مسائل بین المللی وسیاست خارجی پرداخته و در نهایت هر یک از آنها برداشتی خاص را از ماهیت نظام بین الملل و روابط خارجی عرضه کرده اند. دولت اسلامی در مطالعه سیاست خارجی ناگزیر است تا پیش از همه، ماهیت روابط خارجی و نظام بین المللی را روشن سازد؛ زیرا تبیین ماهیت روابط خارجی و نظام بین الملل و نحوه نگرش مکاتب و نظریات در این زمینه به صورت تبعی دیگر مسائل حوزه سیاست خارجی تأثیر خواهد داشت (مورگنتا، 1374: 105). از دیدگاه رئالیسم، سازوکار صلح در چارچوب نظریه موازنه قوا وبازدارندگی مطرح می شود که بیشتر خصلتی اجبارگونه و غیر ارادی دارد. مکتب ایده آلیسم به دور از تعارض ها تحلیل می کند. در این برداشت ماهیت روابط اجتماعی بر محور اخلاق استوار است. جنگ زاییده نادیده انگاشتن اخلاق و اصول انسانی است.

4-5-4.گفتمان جبهه پایداری و نظم نوین جهانی:

نظریه نظم نوین انقلابی در برابر نظم نوین جهانی در چارچوب آرمان اصلی انقلاب اسلامی یعنی برپایی حکومت عدل جهانی که تداوم راه انبیاء الهی است، معنا و مفهوم پیدا می کند. این نظریه از وصیت نامه مولای متقیان، امام علی (ع)  «أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلاحِ ذَاتِ بَیْنِکُم» (نامه 47 نهج البلاغه) که همه را به تقوای الهی ، نظم امر و اصلاح ذات البین دعوت می کند، الهام گرفته است، چرا که با منطق حکمرانی، همسویی و هماهنگی حقیقی میان نظم در امور داخلی، امور منطقه ای وامور بین المللی بدون اصلاح مناسبات ذاتی  و درونی میان ملت ها علیه رژیم های یاغی و باغی و طاغی به پشتوانه تقوای الهی امکان ناپذیر است (درخشه، 1384: 91). در این خصوص زمینه سازی برای کاربست عملی نظریه نظم نوین انقلابی با رویکرد تمدنی جز با نگاه وسیع فرامرزی و فرا منطقه ای به جغرافیای مقاومت در عرصه سیاست داخلی و خارجی مبتنی بر عقلانیت راهبردی انقلابی به سامان نخواهد شد و یکی از مصادیق راهبردی عقلانیت انقلابی، دیپلماسی نهضتی است که ظرفیت متحد نمودن و یکپارچه کردن ملل ستم دیده و دول مستقل را بر محور و مدار مقاومت بارها به اثبات رسانیده است؛ و این ، بدین علت است که دیپلماسی نهضتی با »سلطه«  و «اشغال»  از یک طرف و «الحاد» و «تکفیر» از طرف دیگر به یک میزان مبارزه و مقابله می نماید؛ یعنی مبارزه با استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل و همچنین مقابله با اسلام هراسی و افراط گرایی؛ کمااینکه پرچم استقلال طلبی، آزادی خواهی و عدالت طلبی را در میان ملت ها، همین دیپلماسی نهضتی به اهتزاز درآورده است. در این خصوص، معتقدیم که سیاست راهبردی انقلاب اسلامی در منطقه باید به سمت به صفر رساندن نفوذ آمریکا در منطقه مدیریت و هدایت گردد که بدون توجه واهتمام جدی به این موضوع، نظم سیاسی مطلوب انقلاب یعنی نظم نوین انقلابی در منطقه و در جهان شکل نخواهد گرفت () واین مهم نکته ای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران با هوشمندی و هوشیاری تمام، صریح و صادقانه در بیانیه مهم گام دوم انقلاب به مثابه «مانیفیست انقلابی گری» مورخ ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ با عنوان »برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه غرب آسیا«  بر روی آن تأکید ویژه نموده است.

نتیجه گیری:

مهمترین شاخص گفتمان اعتدالگرایی در سیاست خارجی را می توان تعادل و توازن بین دو عنصر اساسی واقع گرایی وآرمان گرایی یا به بیان دیگر واقعبینی و آرمانخواهی تلقی و تعریف کرد. در واقع، افزایش تحریم هاي بین المللی و مشکلات اقتصادي ناشی از آن موجب شد گفتمان هاي رقیب جبهه پایدار با دستور کار «تغییر»، انتخابات ریاست جمهوري سال 1392 را فرصت مناسبی براي به حاشیه راندن گفتمان جبهه پایدار قلمداد کنند (دهقانی فیروزآبادی و عطایی، 1393: 103).

در این راستا، حزب کارگزاران سازندگی ضمن تلقی دو عنصر «رفع تهدید» و «کسب منفعت» به عنوان ویژگی های سیاست خارجی خوب که همان سیاست خارجی توسعه گرا است (محک گفتمان دولت با بشکه های نفت، 30/1/1393)، دغدغه های ایدئولوژیک را «مانع» اتخاذ چنین سیاست خارجی توصیف می کند (Zrikan, 2014: 1). به عقیده سران کارگزاران سازندگی، در چند سال گذشته در ایران وضع بدین منوال بوده که اقتصاد به سیاست داخلی و خارجی خود معرفی می کند. سران حزب کارگزاران سازندگی ضمن تعبیر اعتدال به «آرمان خواهی و واقع بینانه»، گفتمان اعتدال در سیاست خارجی در مقابل غرب را نه تسلیم، ستیز و تقابل، بلکه تعامل مؤثر و سازنده با جهان می دانند. آنان با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی با شرایطی ویژه در دوران گذرا نظام بین الملل و دورانی که نظام جدید بین المللی هنوز استقرار نیافته است، مواجه می باشسد، از اینرو اگر محاسبه ای درست از قدرت ملی جمهوری اسلامی ایران انجام نگیرد، خطرناک خواهد بود (گلباف، 1392: 36). چنان روحانی سازندگی ضمن ترسیم سیاست خارجی تعاملی و ذکر ویژِگی های آن در مقابل غرب، اظهار می دارد: «باید ببینیم آیا سیاست خارجی خوب به این معناست که حرف هایی بزنیم که تکبیر آفرین باشد؟ حقیقت این است که این موارد سیاست خارجی را درست نمی کند؟ چرا که سیاست خارجی یعنی راه و روش سلوک با دنیا که در نتیجه آن یا تهدیدی کاسته و یا منفعتی عاید کشور شود». بر همین اساس، او.لویت اصلی حزب کارگزاران سازندگی، روابط با کشورهایی است که از اهمیت راهبردی برخوردار باشند، یعنی آمریکا کشورهای اروپایی. این مسأله را می توان در این تعبیر روحانی به وضوح دید: «آمریکایی ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت تر است» (دهقانی فیروزآبادی و عطایی، 1393: 110). تلاش برای ایجاد رابطه با آمریکا و دوره جدید همکاری های بین ایران و اتحادیه اروپا، نمونه هایی از شرایط به وجود آمده در سیاست خارجی دولت روحانی است (Khaloozadeh, August, 31, 2014). البته، گسترش روابط با کشورهای پیشرفته و توسعه یافته از سوی دولت روحانی به معنای نفی رابطه با سایر کشورها نبوده است، چرا که دولت روحانی نیز – همانند سلف خود – تمایل به تعمیق روابط با همسایگان مسلمان و کشورهای آمریکای لاتیمن داشته و این کشورها را به عنوان متحد کلیدی سیاسی و دیپلماتیک قلمداد می کنند.

با پیروزی احمدی نژاد در انتخابات به عنوان قهرمان گرایشات محافظه کارانه، ایران در سیاست داخلی و روابط خارجی خود وارد حوزه ها و سرزمین های جدید شد. دولت احمدی نژاد با اتخاذ استراتژي متفاوت، ضمن بازتعریف اصول اولیه انقلاب اسلامی، عدول از آن را ناممکن خوانده و اولویت سیاست خارجی خود را بازگشت به اصول و ارزش هاي انقلاب اسلامی در سال هاي اولیه جمهوري اسلامی ایران قرار داد. این گفتمان تحت عنوان اصولگرایی عدالت محور و به تعبیر برخی «آرمانگرایی اصول محور»، چارچوب سیاست خارجی جمهوري اسلامی ایران را تحت تأثیر خود قرار داد (بعیدی نژاد، 1394: 205). بر مبنای این گفتمان، دولت احمدي نژاد با اتخاذ سیاست تهاجمی و با این عقیده که این سیاست مبتنی بر کنش هاي هدفمندي است که در عرصه واکنش گرفتار نمی شود، تنها راه حفظ غرور و منافع ملی را «مقاومت» در برابر تهدیدات خارجی و داخلی خواند. قابل توجه است که اساس این نظریه، تقسیم بندی جهان براساس زور و عدل بوده است. در واقع، دولت احمدي نژاد بر مبناي این گفتمان، علاوه بر اینکه در مسائل جهانی سعی میکند از طریق ارتباط با برخی قدرتهاي نوظهور و ملتها و دولتهاي تحت سلطه نقشآفرینی کند و از این طریق حیاط خلوت هاي قدرت هاي بزرگ را مورد هدف قرار دهد، بلکه گوشزد نارسایی ها در کشورهاي مدعی در چارچوب قواعد این نوع گفتمان قرار می گیرد. براي مثال، می توان به تذکر این دولت به کشورهاي اروپایی در مورد نقض حقوق بشر، درخواست براي تحقیق در مورد وضعیت حقوق بشر در آمریکا و اختصاص بودجه براي نمایش سرخوردگی مردم کشورهاي غربی، اشاره کرد (سرگل، 20/10/1393)، در همین راستا، احمدينژاد با انتقاد از اینکه نظام بینالملل موجود مناسب نبوده و باید عوض شود، اظهار می دارد: «جمهوري اسلامی ایران از اهداف انقلاب اسلامی صرفنظر نکرده و با دارا بودن توانایی مدیریت جهانی، میتواند به طرح و برنامه هاي شرق و غرب همزمان پاسخ دهد، بنابراین، گفتمان سیاست خارجی جبهه پایدار در مقابل غرب را می توان به صورت مؤلفه هاي زیر نشان داد: زیر سژال بردن نظم بین المللی موجود با تأکید بر مدیریت جهانی جمهوری اسلامی ایران سیاست خارجی دولت نهم و دهم بر این دیدگاه استوار بوده است که نظام روابط بین المللی بر بنیان هایی از ظلم و بی عدالتی استوار شده است. بر همیبن مبنا، طبقه بندی جهان به ستمگر و ستمدیده یا «سلطه» و «ضد سلطه» و اتخاذ یک استراتژی مقابله جویانه از اصول راهنمای سیاست خارجی جبهه پایدار تلقی می شدند (Haji yousefu, 2010; 7). از نگاه سران جبهه پایدار، کشورهای قدرتمند در ساختارهاي بین المللی مانند سازمان ملل متحد، شوراي امنیت و غیره نفوذ داشته و باید پاسخگوي ناکارآمدي خود در مدیریت جهان باشند. در همین رابطه، وي معتقد است که: «دورانی که عدهاي گمان می کردند از دیگران برتر هستند، به سر آمده است. قدرت هاي بزرگ باید از برج عاج خود پایین بیایند و از موضع غرور با ملت ایران سخن نگویند» (سرگل، 20/10/1393). لذا رسالت جمهوری اسلامی ایران این است که با بر هم زدن ساختار موجود، نظم جهانی مورد نظر خود را مدیریت کند. محو اسرائیل هم ناشی از همین نگاه انتقادي به نظم جهانی سلسله مراتبی بوده است، چراکه اسرائیل زاییده عملکرد منافعمحور قدرت هاي غربی به ویژه آمریکا در سطح منطقه اي است. از دیگر مصادیق گفتمان سیاست خارجی جبهه پایدار، سیاست «نگاه به شرق»، جهان اسلام و بطور کلی جهان سوم بوده است (Haji yousefu, 2010; 7). در واقع، از زمان روی کار آمدن دکتر احمدی نژاد بیشتر سفرها و نشست های خارجی احمدی نژاد با نمایندگان کشورهاي مسلمان و یا کشورهایی بوده است که در عرصه بین المللی، خودسر، ضدآمریکایی و ضد غربی بودند. این امر را میتوان زمینه یک تلاش بالقوه از سوي احمدينژاد براي تحرك بخشیدن به جهان ضد غربی در عرصه بین المللی براي مقابله با هرگونه تهاجم غرب علیه ایران وهمچنین، اتحاد و همبستگی با جهان اسلام دانست (Ehteshami and Zweiri, 2007: 106-107). گسترش روابط . تقویت همکاری همه جانبه با ونزوئلا و نیز حمایت مالی از کشورهای کوچک تر منطقه، نمونه ای از این مواترد محسوب می شود.  در واقع، گسترش روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران در حیات خلوت آمریکا در آمریکای مرکزی و جنوبی و اتخاذ سیاست تهاجمی از سوی احمدی نژاد، نوعی استراتژی جهت ترویج ایدئولوژی و نفوذ خود با هزینه آمریکا بوده است. به همین دلیل است که هوگو چاوز از احمدی نژاد به عنوان «گلادیاتورز مبارزات ضد امپریالیستی» یاد می کند (Va Cruz, Octobr 21, 2014). در مجموع باید گفت که مؤلفه های گفتمان سیاست خارجی جبهه مقاومت در دوران احمدی نژاد که ترسیم کننده حدود و ثغور روابط خارجی ونوع تعامل با کشورها در پهنه نظام بین الملل بود، همگی نشان دهنده بازگشت به مفروضات ایدئولوژیک در سیاست خارجی می باشند.

با بررسی سابقه عملکردی احزاب در یک سده اخیر، می‌توان دریافت که احزاباز اهداف اعلامی خود در حد بالایی عدول کرده وبه آنها تحقق نبخشیده‌اند. احزاب عمدتاً با بحران مشروعیت و بحران انگیزش مواجه بوده‌اند. مثال‌ها یا مصداق‌های تاریخی در این زمینه گوناگون‌اند. حزب دموکرات در دوره مشروطه اهداف مترقیانه‌ای اعلام کرد؛ از حاکمیت قانون، تساهل، اصلاحات، حاکمیت ملت و مانند آن حرف می‌زد؛اما این اصول هرگز محقق نشد و در عمل، خروجی این حزب ایجاد بی‌نظمی، ترور و گسترش خشونت بود. از آنجا که پیشتر به مصادیق در این خصوص پرداخته شد، از تکرار آنها خودداری می‌شود. در ایران بین فرهنگ تبعی و ساخت حکومت اقتدارگرا،  رابطه بازتولیدی ریشه‌دار وجود داشته است. با وجود تحولات رخ داده در عرصه نگرشی، اجتماعی، آموزشی و سیاسی در چند دهه اخیر، شاید بتوان گفت که هنوز فرهنگ اقتدارگرایی در رفتار بخش قابل توجهی از مردم، سیاستمداران و نخبگان ما حفظ شده است. در ایران در سده اخیر در مقاطع قابل توجهی از تاریخ،  دو متغیر اقتدارگرایی حاکم بر نظام سیاسی همراه  و فرهنگ سیاسی تبعی، به جد از تحزب و رقابت‌های دموکراتیک حزبی جلوگیری کرده است. در برهه‌های زمانی که اقتدارگرایی بر ساخت قدرت سیاسی و حکومت حاکم بود، عرصه بر فعالیت حزبی تنگ شده و به انسداد سیاسی شدید می‌انجامید. پس از سقوط حکومت پهلوی اول در فاصله 1320 تا 1332 و سقوط حکومت پهلوی دوم در سال‌های اولیه پس از انقلاب به ایجاد فضای  باز سیاسی انجامید؛ اما به دلایلی مانند عدم گسترش فرهنگ مشارکتی و درونی شدن آن در بیشتر اعضا و گروه‌های جامعه، عدم باور عملی گردانندگان حزبی به اصول دموکراتیک و سیطره فرهنگ خشونت و قدرت‌طلبی، جامعه ما شاهد یک تجربه موفق حزبی نبود. از نیمه دوم دهه1370 به این سو،به تأثیر از تحولات اجتماعی – اقتصادی و سیاسی و مصرف رسانه‌ای بالا فرهنگ مشارکتی و آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی  در جامعه گسترش یافت. با وجوداین ، عدم تعهد عملی احزاب به ارزش‌های دموکراتیک و استمرار جنگ قدرت به عدم برخورداری از تجربه حزبی موفق منجر شدند. از دیگر عوامل تجربه ناموفق حزبی، نبود روحیه همکاری و وفاق در سده اخیربوده است. نبود اجماع و وفاق مانع عمده‌ای بر سر راه تحقق فرهنگ قانون باوری در ایران بوده است. نبود اجماع، زمینه‌های فرهنگی و روانی بی‌اعتنایی به نظم و قانون را به وجود آورده است.

مقایسه دوگونه جریان برمبنای گفتمان فرکلاف

ردیف حزف کارگزاران سازندگی حزب جبهه پایداری
ارزش های تجربی (اعتقثادات نسبت به جهان اجتماعی) ثبات، آرامش، برنامه ریزی و سازندگی، جهانی آرام، به دور از کشمکش و افراط، تصویری شفاف از جهان اجتماعی جنگ دائمی خیر و شر، اهمیت تشکبلات، پیروی تکلیف مدارانه
ارزش های رابطه ای (روابط اجتماعی همبستگی کمتر با مردم همبستگی با توده مردم
ارزش های بیانی (هویت اجتماعی) وحدت، همکاری، همبستگی، ائتلاف و هویت پیوندی انقلاب، خلق، جهاد مسلحانه، انسان مکتبی تکلیف محور
گفتمان های مؤثر دموکراسی، انقلاب/ رفرم، عدالت و آزادی، ملی، جمهوریت/ اسلامیت، تعهد/ تخصص، آرمان گرایی و واقع گرایی، توسعه/ عدالت، مشارکت پوپولیسم، عدالت، آرمان گرایی، مقاومت
فرآیندهای نهادین مؤثر رقابت سیاسی جریان های چپ و راست، ساختار قدرت، انتخابات رقابت سیاسی جریان های چپ و راست، ساختار قدرت، انتخابات
فرآیندهای اجتماعی مؤثر شکاف های اجتماعی به ویژه فرآیند مبارزاتی لایه های بالایی طبقه متوسط جدید فرآیند مبارزاتی لایه های پایینی طبقه متوسط جدید و طبقه پایین جامعه

منابع:

  • – ادیب­زاده، مجید (1387) : زبان، گفتمان و سیاست خارجی، چاپ اول، تهران: نشر اختران
  • – امیری، جهاندار (1383): روشنفکری و سیاست(بررسی تحولات روشنفکری در ایران معاصر) چاپ اول
  • – دارابی، علی (1399). جریان­شناسی سیاسی در ایران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
  • – درودی،مسعود (1390) : بررسی مفهوم استعمار در گفتمان سیاسی امام خمینی(ره) براساس رویکرد
  • – ادیب زاده، مجید (1387)، زبان، گفتمان و سیاست خارجی، تهران: اختران.
  • – درخشه، جلال (1394)، گفتمان سیاسی شیعه در ایران معاصر، تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
  • – ظریف نیا، حمیدرضا (1378)، کالبدشکافی جناح های سیاسی ایران، تهران: آزادی اندیشه.
  • – نوری، عبدالله (1391)، شوکران اصلاحات، دفاعیات عبدالله نوری، تهران: طرح نو
  • – کرامتی، محمدتقی (1385)، وسوسه شیطان بزرگ، قم: انتشارات پرتوی ولایت
  • – کرباسچی، غلامحسین، مرعشی، حسین (1379)، (گفتگو) دگرگونی سیاسی واصلاحات دموکراتیک، تهران: حزب کارگزاران سازندگی ایران.
  • – دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال (1388)، سیاست خارجی جمهوریزاسلامی ایران، تهران: سمت.
  • – نقیب زاده، احمد (1387)، حزب سیاسی وعملکرد آن در جوامع، تهران: انتشارات دادگستر.
  • – رسولی ثانی آبادی، الهام (1391)، «بررسی هویت نظام حمهوری اسلامی ایران از منظر سازه انگاری»، فصلنامه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم، شال پانزدهم، شماره
  • – فرکلاف، نورمن (1395)، تحلیل انتقادی گفتمان گروه مترجمان، تهران: مرکز مطالعات وتحقیقات رسانه ها
  • – اتابکی، تورج (1386) : تجدد آمرانه، ترجمه: مهدی حقیقتخواه، تهران: انتشارات ققنوس
  • – سلطانی، محمدعلی (1384) : قدرت،گفتمان و زبان، چاپ اول، تهران: نشر نی
  • – Ehteshami, Anoushirvan (1999). Iran Foreign Policy in Sazandegi Era, Translated by Ebrahim
  • – mottaghi, Zohre Poustinchi, Tehran, Islamic Revolution Documents Center publications.
  • – Algar,Hamid (1990):” Ayatollah Hajj Aqa Hosayn Tabataba`i.” in Encyclopaedia Iranica, Edited By Ehsan Yarshater, Vol.4

([1]) دانشجوی دوره دکتری تخصصی علوم سیاسی، گرایش جامعه شناسی پردیس بین المللی ارس دانشگاه تهران

([2]) عضو هیأت علمی مدعو پردیس بین المللی ارس دانشگاه تهران fadaeimehrabani@ut.ac.ir

[3] . Subaltern Studies

[4] Katzenstein

5/5 - (1 صوت واحد)

المركز الديمقراطى العربى

المركز الديمقراطي العربي مؤسسة مستقلة تعمل فى اطار البحث العلمى والتحليلى فى القضايا الاستراتيجية والسياسية والاقتصادية، ويهدف بشكل اساسى الى دراسة القضايا العربية وانماط التفاعل بين الدول العربية حكومات وشعوبا ومنظمات غير حكومية.

مقالات ذات صلة

زر الذهاب إلى الأعلى