نقش ایران و غرب در عدم تحقق ملت-دولت سازی در عراق پس از استقلال
اعداد :
- عبدالواحد رفاعی – دانشجوی دوره دکتری رشته علوم سیاسی پردیس بین المللی ارس دانشگاه تهران
- صادق زیبا کلام – عضو هیات علمی مدعو پردیس بین المللی ارس دانشگاه تهران
- علی اشرف نظری – عضو هیات علمی مدعو پردیس بین المللی ارس دانشگاه تهران
المركز الديمقراطي العربي : –
- مجلة مدارات إيرانية : العدد الثاني والعشرون كانون الأول – ديسمبر 2023 المجلد 6, دورية علمية محكمة تصدر عن #المركز_الديمقراطي_العربي ألمانيا –برلين” .تعنى بالشأن الإيراني داخليا واقليميا ودوليا.
-
فصلنامه مدارات إيرانية فصلنامه أي علمي از طرف مركز دمكراسي عربي برلن منتشر مي شود.
للأطلاع على البحث “pdf” من خلال الرابط المرفق :-
چکیده :
ظهور عراق نتیجه فروپاشی امپراتوری عثمانی پس از جنگ جهانی اول بود. این کشور با تنوع گسترده هویتهای قومی و مذهبی از امپراتوری عثمانی جدا شد و به عنوان یک دولت مستقل در نقشه سیاسی جهان ظاهر شد. ملت-دولت سازی یک ارتقای سیاسی در دولت مدرن است که در کمتر کشوری در خاورمیانه اتفاق افتاده است و عراق نیز به دلایل مختلف از این امر مستثنی نیست. هدف این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از ابزار کتابخانه ای به دنبال پاسخ به سوال «نقش ایران وغرب در عدم تحقق ملت-دولت سازی در عراق پس از استقلال چیست؟» برای پاسخ به سوال تحقیق این فرضیه بررسی شده است که «که چالش هایی چون دخالت کشورهای همسایه،ایران، امریکا و غرب، ناهمگونی فرهنگی، از جمله مسائلی است که ملت-دولت سازی در عراق را با مانع مواجه کرده است». یافته های تحقیق علاوه بر اثبات فرضیه فوق نشان می دهد ایالات متحده با درک نقش فزاینده جنبشهای هویتی، و ایجاد بینظمیهای سیاسی-اجتماعی به دنبال تضعیف ساختارهای موجود در عراق بوده و ملت-دولت سازی را در این کشور با مشکل مواجه کرده است.
مقدمه
از آغاز قرن بیستم و به ویژه پس از جنگ های جهانی اول و دوم، منطقه خاورمیانه از اهمیت فوق العادهای در سیاست خارجی قدرتهای بزرگ برخوردار بوده است. به گونه ای که حتی روند دولت – ملت سازی در منطقه، ترسیم مرزهای ملی و ضمانتهای امنیتی حفظ حاکمان منطقه توسط آنان انجام شده است. شکست خلافت عثمانی در جنگ جهانی اول و تقسیم مناطق تحت فرمان آن نظم جدیدی در منطقه ایجاد کرد و باعث ایجاد هویت ملی مردم شد. بر اساس قرارداد سایکس-پیکو در سال 1914، جغرافیای جدیدی بر اساس نقشه های استعماری برنامهریزی شده ایجاد شد.
حاکمیت اقلیت عربها سنی و عدم امکان مشارکت اکثریت شیعیان و کردها در قدرت سیاسی عراق و در نتیجه تلاش دولت برای ایجاد یک نظام سیاسی مبتنی بر تک بعدی و ضعیف سیاسی، بنیان های هویتی و فرهنگی، اصلیترین موانع شکلگیری دولت-ملت[1] در این کشور هستند. با فروپاشی رژیم بعث و ایجاد شرایط لازم برای مشارکت اکثریت شیعیان و کردها در روند سیاسی عراق، روند دولت – ملت سازی در این کشور آغاز شد، اما این روند با چالشها و موانع بسیاری در چند سال گذشته مواجه شده است که تنها به درگیری و منازعه و مشکلات داخلی این کشور محدود نیست، بلکه اغلب بازیگران منطقه ای و قدرتهای فرامنطقهای در عراق اهداف و منافع خاصی را دنبال میکنند که عمدتاً با یکدیگر در تضاد است.
یکی از مهمترین عوامل ایجاد بحران در عراق جدید، دخالت بازیگران خارجی در مسائل داخلی عراق است. در واقع رقابت های این بازیگران در عراق برای کسب قدرت بیشتر در منطقه و جلوگیری از قدرت یابی دولت رقیب، در کنار شکافهای قومی در عراق، موجب پیچیدگی و به بن بست رسیدن روند صحیح دولت- ملتسازی گشته است.
میتوان گفت که ملتسازی در اروپای غربی یک پدیده مدرن است و این ملت برآمده از خودآگاهی کسانی است که در آن منطقه زندگی میکنند. بنابراین در اروپای غربی ابتدا ملت و سپس دولت به وجود آمد (ریمر ،2005: 13 ). برای تأکید بر اهمیت و نقش دولتهاست که برخی از متفکران عصر حاضر را عصر دولت-ملت ها نامیده اند. دولتسازی فرآیندی است که از طریق آن روابط بین دولت و مردم در قالب ساختارهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اساساً حقوقی تنظیم و تعریف و نهادینه میشود. با یک نگاه کلی میتوان گفت که هر جامعه ای راههای متفاوتی را برای گذراندن فرآیند دولت- ملت در پیش میگیرد و بدون شک نمیتوان چنین فرآیندی را به جوامع دیگر تعمیم داد. به عبارت دیگر، می توان گفت که تعداد فرآیندهای دولتسازی با تعداد و تنوع کشورها برابر است. اما برای سهولت در مطالعه فرآیندهای دولت سازی در جوامع مختلف، باید آنها را دسته بندی کرد و با مشخص کردن ویژگی های مشترک، حوزه مطالعاتی را تا حد امکان محدود کرد (آریانفر، 1392: 5). دولت سازي اصطلاحی است که از گذشته های دور وجود داشته است، اما از دهه 1990 محبوبیت بیشتری پیدا کرده است،
به دلیل ساخته شدن مرزهای کشورهای خاورمیانه و دست نشانده بودن دولت مردان آنها، نوعی ملت سازی ناقص و همسان سازی ناقص در روند دولت سازی و ملت سازی شکل گرفته است. در سطح خارجی نیز می توان به دخالت و نفوذ قدرت ها در عراق در راستای منافع آمریکا و همچنین ارتباط مسائل سیاسی و امنیتی عراق با ایران و عربستان اشاره کرد. بنابراین سطح دوم یعنی سطح امنیتی دولت عراق پس از فروپاشی صدام باعث تداوم بحران سیاسی و امنیتی شد. سومین سطح امنیت، واقع گرایی سطح جهانی یا امنیت بین المللی است. در این سطح بحث امنیت بینالمللی از منظر تحلیل داخلی مطرح میشود. اگرچه بقای نظام بین الملل بالاترین ارزش است، اما به دلیل حاکمیت حالت طبیعی و اصل هرج و مرج، ساختار نظام مهمترین ویژگی آن و مبنای انگیزهها و الگوهای رفتاری محسوب میشود. بر این اساس، مهمترین خطر برای ضد ارزش های اساسی (پارامتر تشکیل دهنده مفهوم امنیت) ریسکهای ساختاری است که از نحوه توزیع قدرت در نظام بین الملل شکل میگیرد. به این ترتیب بقا به عنوان بالاترین ارزش حیاتی سیستم، ریسکهای ساختاری به عنوان مهم ترین خطرات و دولتها به عنوان مهمترین عامل امنیت و همچنین توزیع نامتناسب قدرت به عنوان مهمترین عامل آسیب پذیری در نظر گرفته می شود و بر این اساس مفهوم امنیت یا ناامنی بین المللی متجلی میشود (محمدی نیکجه، 1387). بنابراین از عوامل بروز و تداوم ناامنی در عراق، توزیع نامتناسب قدرت و عدم وجود اقتدار و دولت مرکزی یکپارچه در عراق در کنار حضور نظامی آمریکا و تلاش برای به وجود آوردن ناامنی و آشوب در این کشور بوده است. جنگ های اعراب و اسرائیل شرکت داشته است. در طول سه دهه گذشته یکی از بازیگران یا طرف های اصلی در سه جنگ خلیج فارس بوده و تلاش های گسترده ای برای توسعه توان هسته ای و نظامی خود داشته است (خسروی، 1389: 60). از این رو در این مقاله، به دنبال بررسی نقش ایران و غرب در موانع تحقق ملت- دولت سازی در عراق پس از استقلال می باشیم.
حضور بازیگر فرامنطقهای آمریکا و دیگر بازیگران منطقهای در روند توسعه عراق مدرن منجر به اتخاذ راهبردهای مختلف سیاسی برای تامین منافع ملی هر یک از این بازیگران در مواجهه با این واقعیتها شده است. شاید یکی از مهمترین ویژگی های عراق جدید، نفوذ و نقش طیف وسیعی از بازیگران منطقهای از جمله ایران و قدرتهای فرامنطقهای در روند تحولات سیاسی-امنیتی[2] و اقتصادی و پیشینه تاریخی و نقش متفاوت گروه های داخلی عراق باشد.
در شرایط فعلی، این کشورها در میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای مانند ایران، عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا نقش مهمی در روند جدید ملتسازی عراق دارند. ین در حالی است که عراق از نظر ساختار اجتماعی و از نظر تاریخی دارای جامعهای پراکنده و هویت ملی ضعیف است و این امر همواره باعث شده است تا کشورهای منطقهای و فرامنطقهای از طریق ارتباط با گروه های داخلی بر امور داخلی این کشور تأثیر بگذارند. در دوره جدید به دلیل ضعف نسبی دولت مرکزی عراق و ناتوانی در اعمال کامل حاکمیت خود و فعال شدن نیروهای دور از مرکز و گروه های مخالف دولت، نفوذ و نقش ذینفعان. بازیگران منطقهای در فرآیندهای سیاسی-امنیتی عراق به شدت افزایش یافته است و این امر میانجیگری منافع و اهداف متضاد این بازیگران در عراق، پیشبرد روند سیاسی و آشتی گروههای سیاسی و همچنین امنیت در این کشور را به چالش تبدیل کرده است. از این رو، تمام این موارد می توانند، تحقق ملت- دولت سازی در عراق پس از استقلال را به تاخیر بیاندازند.
روش تحقیق
این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به دنبال پاسخگویی به سوالات است. در انجام پژوهش های توصیفی و تحلیلی سعی بر آن است تا با استفاده از مبانی منطقی و علمی، فرضیه های مطرح شده در بررسی موانع تحقق دولت-ملت در عراق پس از استقلال تبیین و به طور دقیق بیان شود. از این منظر این تحقیق توسعه ای، نظری و عملی است. اولین قدم در دستیابی به اهداف تحقیق، جمع آوری اطلاعات و یافتن حقایق است. در این چارچوب در تمامی تحقیقات علمی از روش کتابخانه ای استفاده می شود. برای جمعآوری اطلاعات در زمینههای مبانی نظری و ادبیات تحقیق از کتابها، پایاننامهها، مقالات داخلی و خارجی مرتبط و پایگاههای اطلاعاتی استفاده خواهد شد. با توجه به اینکه مطالب لازم در این تحقیق به صورت کتابخانه ای تهیه شده است، جمع آوری داده ها از طریق کتاب، مقاله، وب سایت تخصصی و در صورت نیاز از خبرگزاری ها انجام خواهد شد. ابزار جمع آوری اطلاعات به منظور انجام تحقیق در مورد موانع تحقق دولت-ملت در عراق پس از استقلال، بررسی و بررسی تحقیقات قبلی است.
پیشینه تحقیق
ابطحی و ترابی (1394) در تحقیقات انجام شده تحت عنوان « نقش آمريكادردولت-ملت جديد عراق و افغانستان در سازي » به این نتیجه رسیده است که دولت- ملتسازی یکی از دستاوردهای انسان مدرن است و سرچشمه در وستفالی دارد. در واقع ثبات، امنیت، نظم، رفاه، عدالت، اجرای قانون از وظایف دولت هاست و اگر کشوری روند دولت-ملت سازی را به خوبی طی نکرده باشد، بدیهی است که دولت آن نه تنها پاسخی نخواهد داد. نیازهای یک جامعه و مردم همچنین عامل اصلی بی ثباتی، بی نظمی و تنش در یک کشور، منطقه و جهان خواهد شد. دو کشور افغانستان و عراق سابقه طولانی ندارند. افغانستان طی معاهده پاریس 1957 از ایران جدا شد و در این مدت به ترتیب توسط سه کشور انگلستان، شوروی سابق و آمریکا اشغال شده است. عراق در سال 1920 استقلال خود را از امپراتوری عثمانی به دست آورد و بلافاصله به مستعمره بریتانیا تبدیل شد. هر دو کشور از مشکلات قومی، نژادی و زبانی رنج می برند، این مشکلات باعث شده است که هر دو کشور منبع ناامنی منطقهای و جهانی باشند. حادثه 20 شهریور فرصت مناسبی را برای دولت آمریکا فراهم کرد تا ضمن اشغال این دو کشور، دولت فراگیر جدیدی را بر اساس الگوی آمریکایی دولت- ملت سازی در این دو کشور ایجاد کند. خسروی و خسبانی یزدانی (1398) در مقاله ای تحت عنوان « آینده عراق و سناریوهای مربوط به آن (2020-2022) را این بیانیه آمده است که از زمان جنگ جهانی دوم و در تاریخ سیاسی معاصر، عراق یکی از چالش برانگیزترین کشورهای منطقه جنوب غربی آسیا (خاور میانه) بوده است. بدون شک یکی از دلایل اصلی این چالش ها نقش مهم و تعیین کننده شرایط سیاسی عراق در فضای ژئوپلیتیکی[3] این منطقه است. در تحولات کنونی این منطقه همانند گذشته، عراق نقش کلیدی و تعیین کننده ای دارد و این نقش باعث شده تا اقدامات و منافع قدرت های مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای در این نقطه حساس به هم بخورد. با طراحی سناریوهای احتمالی در مورد تجزیه یا عدم تجزیه عراق در دهه آینده، آینده این کشور به شرح زیر پیش بینی می شود: 1.سناریوی تجزیه عراق 2. سناریوی جنگ داخلی در عراق 3. سناریوی تقسیم عادلانه و دموکراتیک قدرت.در نهایت، نویسندگان به این نتیجه می رسند که بر مبنای سناریوهای مذکور، در دهه آتی تجزیه عراق میسر نخواهد شد
درویشی (1390) در مقاله ای با عنوان «عراق جدید و استراتژی سیاسی-امنیتی ایران» بر این باور است که عراق جدید به دلیل ژئوپلیتیک جدید خود باعث نوعی رقابت بین کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی شده است. این تغییرات باعث تشدید مسائل داخلی و افزایش دخالت قدرت های خارجی در سیاست داخلی عراق شده است. علیشاهی و دیگران (2019) در تحقیقات انجام شده تحت عنوان « تأثیر اقوام مختلف در تحقق فدرالیسم سیاسی در عراق، از پس از صدام تا سال 2018» به این نتیجه رسیده است که ویژگیهای ژئوپلیتیکی عراق باعث شده است که عراق به مناطق شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم شود که هر کدام ریشه های خاص خود را دارد. در مناطق شمالی و کردنشین دغدغه اصلی آنها استقرار است فدرالیسم و الحاق کرکوک (منطقه مورد مناقشه بین کردها، اعراب سنی و ترکمن، که 40 درصد نفت عراق را تشکیل می دهد). البته چنین ادعایی بین کردها شکاف ایجاد کرده است. اعراب (شیعه – سنی) و در این مرحله کردها با اعراب روبرو هستند. در مناطق جنوبی، بیشتر آنها شیعیان (60 درصد نفت عراق)، به نوعی تحت تأثیر شیعیان کشورهای همسایه هستند. (به ویژه جمهوری اسلامی ایران)؛ این مخالفت با اعراب سنی و کردها در برابر شیعیان است قرار دادن دولت عراق تحویل داده شده است. اما در منطقه مرکزی که عمدتاً اعراب سنی در آنجا زندگی می کنند، دلایلی مانند آب و هوای بسیار بد و نبود خاک مناسب برای کشاورزی و کمبود نفت باعث آن می شود هر وقت زمزمه کردید فدرالیسم (اقلیم کردستان و الحاق کرکوک) و شیعه فدرالیسم (منطقه بصره) و منطقه شیعه در جنوب، اعراب سنی ظاهراً با کردها و شیعیان روبرو هستند.
چارچوب نظری
دولت ملت سازی
از نگاه رئالیست ها، دولت ملت یک بازیگر یكپارچه و عقلاني است، آنها کانون توجه خود را امنیت قرار داده و بر قدرت حداکثری پافشاری مي کنند.متفكران مشهور این رویكرد همچون برنارد و مورگنتا بر این عقیده هستند که دولت ها به دنبال قدرت حداکثری و به دنبال آن افزایش امنیت و امكان بقای خود هستند. موضوع اصلي در این نظریه، جنگ است. اما لیبرالیستها برخالف رئالیستها به صلح و همكاری توجه ویژه دارند. هرچند که آنها نیز بازیگری نقش اول را در نظام بین الملل به دولت مي دهند ولي تاکید بر ایده آل همیشگي بشر یعني صلح باعث شده تا در نقطه مقابل نظریات رئالیستي قرار گیرند. در سال های اخیر البته به طور محسوس از توجه به دولت به عنوان بازیگر اصلي کاسته شود و سازمان ها و نهادهای بین المللي هستند که نقش اول را ربوده و در کانون توجه لیبرال ها قرار گرفته اند. در کنار دو نظریه بالا آنچه که نباید از نظر دور داشت رویكردهای نسبتاً جدید نئولیبرالها [4]و نئورئالیستها[5]ست که هر دو رویكرد ضمن حفظ بنیان های فكری خود و حفظ جایگاه دولت به عنوان دال مرکزی مباحث خود، سعي کردهاند تغییرات قرن اخیر را در تئوریهای پیشیني لحاظ کنند. به این منظور نئورئالیست ها و ازجمله متفكر معروفشان کنت والتز با قبول دولت محوری و عمده مفروضات رئالیسم، ماهیت اصلي روابط بین الملل را روابط خصومت آمیز بینالدولي میداند که ساختار آنارشیک نظام بین الملل بر آنها تاثیر مي گذارد. در مقابل کوهن اندیشمند معروف نئولیبرالیسم نیز ضمن پذیرش نقش اصلي برای دولت در نظام جهاني، از نقش پررنگ سازمان ها و نهادهایي بین المللي نیز غافل نشده است. نئولیبرال ها همكاری های اقتصادی و منفعت مشترک را پایه و اساس نهادهای بین المللي دانسته و بازیگران غیردولتي را به عنوان بخش اصلي شبكه وابستگي متقابل دولت ها مدنظر دارد (سمیعی اصفهانی و کیانی، 1393).
طبق یک نظر دولت ـ ملت سازی را مي توان چنین تعریف کرد: فرایند دولت ملت سازی بر این اساس چهار بعد دارد:
1 -توسعه تدریجي یک حس همساني با دولت و ایده آل ها و فلسفه سیاسياش در میان اعضای اجتماع سیاسي.
2 -گسترش ارتباطات اجتماعي در میان اجتماعات، گروه های فردی و خرده فرهنگ ها در مناطق مختلف.
3 -فرسایش تدریجي تعهدات اجتماعي، اقتصادی و روانشناختي سابق و اکتساب الگوهای جدید جامعه پذیری و انس و الفت با ارزش های جدید.
4- توسعه امكانات زیر بنایي، خطوط ارتباطاتي و قوانین برای جریان وسیع تر کالاها و خدمات در میان مناطق مختلف دولت (کاظمي، 2005).
در رابطه با تقسیم بندی نظریات دولت ـ ملت سازی هر یک از نویسندگان بنا بر پیش فرضهای ذهني خود به تقسیم بندی عمده ترین نظریات این حوزه پرداخته اند. عمده این تقسیمبندیها بر محور تقدم و تأخر فرایند دولت ـ ملت سازی گرد آمده است. به عبارت دیگر این تقسیم بندی ها بر عنصر زمان تشكیل تأکید دارند یعني کدام نظریات قائل به تقدم تشكیل دولت هستند و کدام نظریات اولویت را به تشكیل ملت مي دهند.
با توجه به موارد ذکر شده و اشاراتي که به عمدهترین نظریات حوزه دولت ـ ملت سازی صورت گرفت طرح این سوال ضروری مي نماید که آیا تقدم با دولت سازی است یا ملت سازی؟ به عبارت سادهتر آیا ابتدا دولتي وجود داشته است که ملت را منسجم کرده و شكل کنوني ملت را به آن بخشیده است یا اینكه این ملت بوده است که خواستگاه اصلي دولت قرار گرفته و دولت از دل آن بیرون آمده است؟ در پاسخ به این سوالات دو دیدگاه متعارض بررسي مي شود:
الف) دیدگاه مدافع اولویت ملتسازی بر دولتسازی
ب) دیدگاه مدافع اولویت دولتسازی بر ملتسازی
مدل اول را مختص جوامع اروپایي ميدانند. طبق این مدل، نخست یک ملت به وجود ميآید و سپس بر اساس آن یک دولت شكل مي گیرد. در واقع طبق این مدل، دولت ـ ملت سازی در یک پروسه طبیعي تاریخي تكامل پیدا کرده است. در مقابل مدل دوم را به طور بارز از تجربه ایالات متحده استنباط نموده اند. برخلاف مدل اروپایي، در مدل آمریكایي وجود دولت مقدم بر وجود ملت است. بدین گونه که ابتدا با مهاجرت هایي که به آمریكا صورت گرفت، پیشرفت های اروپایي در زمینه سیستم دولتمداری و نهادهای آن به ایالات متحده وارد شد و دولت سازی پیشرفت بارزی نمود (باری- بارنر، 1999).
بي شک نقش استعمار را در این الگو نمي توان نادیده گرفت. استعمار با شعار عمران و آباداني و با عنوان مدرنیته، در حقیقت با هدف تأمین منافع استعمارگران اقدام به تشكیل دولتهای دست نشانده در کشورهای قفقاز و خاورمیانه که از سطح بسیار پاییني از توسعه یافتگي، هم در بعد ملموس و عیني (توسعه یافتگي اقتصادی) و هم در بعد غیر مادی (توسعه سیاسي) قرار داشتند، نه تنها موجبات دولت ـ ملت سازی را فراهم نكرد، بلكه با به قدرت رساندن دولتهای با پایگاه و خاستگاه پایین اجتماعي که از مقبولیت عمومي برخوردار نبودند روند رشد دولت ـ ملت سازی در این مناطق را بسیار کند کرده و آن را به واپسماندگي کشانده است.
شاخص های دولت ملت سازی
از نظر گیدنز[6]، دولت ملت دستگاهي است سیاسي و مشروع که درون مرزهای سرزمیني مشخص به پیاده کردن نظام حقوقي خاصي تعهد دارد و انحصار قدرت نظامي را داشته بوسیله آن اعمال حاکمیت میكند و البته شهروندان نیز احساسي مثبت نسبت به هویت ملي خود دارند. به عبارتي مولفه های دولت ملت را مي توان به این صورت دسته بندی کرد:
1.دستگاه و رهبری سیاسي با نهادهای مشخص
2.سرزمین با مرزهای مشخص
3 .حاکمیت و کنترل قلمرو و مردمان درون مرزها
4 .هویت مشترک شهروندی
دولت ملت سازی در واقع پاسخي به نیازهای قرون وسطي اروپاییان بود. این تقدم و کارآمدی هنگامي که با همراه استعمار گشت خود را به مثابه الگویي جهاني جلوه داد که جوامع جهان سومي را به لاک دفاعي برده و در برابر این الگوی مسلط چاره ای جز پذیرش باقي نگذارد. همسایگان اروپا اولین جوامعي بودند که تحمیل این الگو را بر خود قبول کردند، در مراحل بعدی کشورهای دورتر و نیز کشورهایي که مستقیم زیر یوغ استعمار بودند مجبور به اجرای مراحل گذار به دولت ملت مدرن شدند. نیروهای فراملي و بیروني در این فرایند در کشورهای توسعه نیافته و جهان سومي نقش تعیین کننده داشتند. در نهایت نیز کشورهایي که مستعمره نشده بودند ولي در جنگ به کشورهای مدرن شكست خوردند رغبت به پذیرش فرایند جدید دولت ملت سازی برای دست یافتن به نهادها و تكنولوژی مدرن را از خود بروز داده و با پذیرش مستشاران مختلف سعي در پیمودن راهي کردند که به زعم آنها کشورهای مدرن اروپایي طي کرده بودند (سینائي، 1395).
هانتینگتون و نظم سیاسی در جوامع در حال گذار
هیچ چیز ضروری تر از داشتن دولتي مستقل با اداره کنندگاني خوب نیست، این گفته ای است از لیپمن[7] که هانتینگتون[8] آن را نقل مي کند. بنابراین وجود نهادها را مهمتر از وجود دموکراسي ميداند. او در اولین سطور کتاب نظم سیاسي در جوامع در حال گذار خود مي نویسد: بزرگترین اختلاف بین کشورها، شكل دولت نیست، در واقع یک دموکراسي قوی نقاط اشتراک بیشتری با یک دیكتاتوری قوی دارد تا با یک دموکراسي ضعیف و دلیل آن هم اهمیتي است که نظم و قانون نسبت به آزادی دارد. او معتقد است هر چه جامعه پیچیده تر باشد باید نهادهای بیشتری داشته باشد. کشورهای جهان سومي به مرحله ای از رشد رسیده اند که نهادهای قدیمي دیگر پاسخگوی نیازهای ملت های آنها نیست و بحران های آنها نیز ناشي از بحران بر سر نهادهاست. هانتینگتون مي گوید عدم ثبات در جوامع جهان امروز به خاطر شهری شدن مردم است. وقتي جوامع شهری شوند با افراد بسیار بیشتری مراوده دارند که نیاز به سازماندهي و نهادهای سازمان دهنده دارند. او ميافزاید شمار زیادی بیسواد در یک دموکراسي مشكلي ایجاد نميکند ولي همین جوامع اگر باسواد شوند درخواست هایشان نیز بیشتر شده و در نتیجه ایجاد مشكل و حتي بحران را باعث مي شوند. او سه موج دموکراتیزاسیون را برمیشمرد:
- موج سالهای 1828 تا 1926
- موج دوم پس از جنگ جهاني دوم به وقوع پیوست.
- موج سوم نیز از سال 1974 با کودتا در پرتقال آغاز شدو جنوب اروپا را در برگرفت سپس به امریكای لاتین رفته و از آنجا به صورت دومینووار به اروپای شرقي سپس آسیای میانه و بلوک شرق راه یافت. او در تحلیل خود، جایگزین شدن رژیم های غیر دموکراتیک را با رژیم های غیردموکراتیک دیگر از دالیل فراگیری سریع موج سوم میداند (ازغندی و مولایی، 1390).
هانتینگتون فرایند گذار به دموکراسي را به چهار دسته تقسیم میكند: 1.تغییر شكل 2 .فروپاشي 3 . جابجایي 4 . خیزش مستعمرات. او معتقد است که در موج سوم، خود انتخابات به عامل فروپاشي در بسیاری از جوامع منجر شد، چرا که حاکمان اقتدارگرا با خیال آسوده از پیروزی اقدام به برگزاری انتخابات کرده و اتفاقا در همان انتخابات شكست مي خورند که وی آن را الگوی انتخابات شگفت آور نامگذاری مي کند. به عقیده هانتیگتون، انقلابي که در جوامع در حال گذار رخ مي دهد ناشي از افزایش بیش از حد مشارکت و به عبارتي فرایندی کنترل نشده در مشارکت اجتماعي است که پیشتر از صحنه سیاست دور بوده و اکنون در فرایند نوسازی سیاسي رخ نموده است با این توجه که توسعه سیاسي هنوز واقع نشده است (سینائی، 1395).
دولت های در حال ملی شدن
مهمترین نظریات را در این حوزه راجرز بروبیكر [9]دارد. او معتقد است که هدف دولت های درحال ملي شدن به حاشیه راندن گروه های قومي غیرمسلط است. هدف از این کار ایجاد نوعي همساني تحمیلي و ایجاد جامعه ای همگون البته به صورت مصنوعي است. البته موفقیت در اجرای همین نوع از سیاست نیز با مشكلات عدیدهای در کشورهای مدنظر همراه شده و نزاع دائمي بین دولت و اقوام را سبب گردیده، این مسایل خود مانعي جدی بر سر راه تشكیل دورلت مدرن شده است. عبارت دولت های مليساز از دیگر اصطلاحاتي است که بروبیكر البته برای کشورهای قفقاز استفاده ميکند. از مجموعه افكار او سه دسته بندی را مي توان ترسیم کرد:
1.دولت در حال ملي شدن بومي
2 .اقلیت های ملي
3.وطن های بیروني.
در دسته اول واحدی کاملاً ناهمگون به لحاظ قومي وجود دارد ولي نخبگان جامعه به عنوان پوششي عمل ميکنند که گویي ملتي یكپارچه دارند ولي در دسته دوم اقوام به نوعي خودآگاهي رسیده و درخواست خودمختاری دارند، این درخواست گاه به نزاع نیز ميانجامد. در دسته بندی سوم بروبیكر بخشي از جامعه احساس تعلق خاطری به آن سوی مرز مصنوعي دارد و ملت اصلي خود را در فرای مرزهای کشورش جستجو مي کند که این هم به درگیری های مرزنشینان با دولت مرکزی ميانجامد و رکن سرزمیني دولت ملت مدرن را همواره تهدید مي کند. غالب این جوامع با نوعي آشفتگي پیوسته مواجه هستند به خصوص در تصمیمات ملي، هیچ موضع واحدی از سوی اقشار و اقوام مختلف مشاهده نمي شود (زرگر، 1391).
تحلیل نقش ایران و غرب
در طول دو دهه گذشته، عراق تحت تأثیر چندین موج درگیری و خشونت قرار گرفته است. تهاجم سال 2003 به عراق توسط ائتلاف چند ملیتی به رهبری ایالات متحده و بریتانیا، رژیم بعث صدام حسین را سرنگون کرد. همچنین سالها آشوب و جنگ داخلی را آغاز کرد، زیرا گروههای مسلح مختلف برای کسب قدرت و قلمرو با هم رقابت کردند و نیروهای ائتلاف و ارتش تازهبعث عراق را هدف قرار دادند. دوره آرامش نسبی در اوایل دهه 2010 با ظهور گروه افراطی دولت اسلامی شکسته شد، گروهی که بخش های زیادی از کشور را از سال 2014 اشغال کرد تا زمانی که در سال 2017 با حمایت ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحده به طور عمده توسط نیروهای عراقی شکست خورد.
امروز عراق از باثباتترین دوره خود از سال 2003 برخوردار است. خشونت مسلحانه به اشکال مختلف ادامه دارد، اما پراکنده و محلی است. با این حال، کشور شکننده و تقسیم شده باقی مانده است و مردم آن با مجموعه ای از چالش های عمیق روبرو هستند که دولت در تلاش است تا به آنها رسیدگی کند و مسائل مبتلابه این کشور، باعث شده است تا ملت-دولت سازی در این کشور به تعویق بیفتد.
در ذیل سعی می شود تا عوامل این مهم مورد تحلیل قرار گیرد.
1-حضورایران و سایر کشورهای همسایه
یکی از مشکلات اساسی در عدم ملت –دولت سازی در عراق، دخالت کشورهای همسایه بوده است. با این وجود، عراق در سال های اخیر به دنبال تنوع بخشیدن به روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود از جمله با کشورهای عرب خلیج فارس و همچنین مصر و اردن بوده است. ایران بزرگترین شریک تجاری عراق است، اگرچه واردات عراق از ایران به ارزش حدود 9 میلیارد دلار در سال 2018 بسیار بیشتر از تجارت در جهت دیگر است. عراق و ایران نیز در مبارزه با داعش همکاری گستردهای داشتهاند. نفوذ ایران در عراق، که بیشتر آن از طریق جناحهای سیاسی شیعه اعمال میشود، منبع خشم معترضان بوده است، بهویژه زمانی که گروههای شبهنظامی مورد حمایت ایران در خشونت علیه تظاهرات ضد دولتی دست داشتهاند. عراق به ویژه به دلیل نزدیکی دیپلماتیک و جغرافیایی با ایران در میانه تنشهای منطقهای گرفتار شده است. در سال های اخیر عراق تلاش کرده تا نقش فعالی در حل این تنش ها ایفا کند. به عنوان مثال، عراق با حمایت فرانسه دو اجلاس منطقه ای – یکی در بغداد و دیگری در عمان، اردن – با هدف کاهش تنش های منطقهای ترتیب داده است. در سال 2021 عراق میزبان مذاکرات ایران و عربستان سعودی بود که مقدمهای برای تنشزدایی با میانجیگری چین بود که در مارس 2023 اعلام شد. با این حال، وجود مشکلات داخلی، و عدم انسجام در برگزیدن سیاست واحد در دولت مرکزی، موجب شده است تا دولت مرکزی کمتر به خواستِ مردم تن در دهد. پیداست که عدم پایبندی دولت مرکزی عراق به خواست مردم، یکی از اصلیترین دلایل به تعویق افتادن ملت-دولت سازی بوده است که در سیاست خارجی این کشور نیز انعکاس پیدا کرده است. نکته ای که درخصوص همسایه های عراق باید گفت این است که حاکمیت عراق همچنان به خطر افتاده است: نیروهای امنیتی ترکیه یک رشته پایگاه در شمال عراق (که قدمت برخی از آنها به اواسط دهه 1990 بازمیگردد) نگهداری می کنند که از آنجا حزب کارگران کردستان (پ ک ک) را هدف قرار می دهند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نیز در عراق به نوعی عمدتاً برای هماهنگی با شبه نظامیان طرفدار ایران حضور دارد،. و در سال های اخیر، اسرائیل مظنون به انجام حملات هوایی علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروه های طرفدار ایران در عراق بوده است.
حضور سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وجود شبه نظامیان طرفدار ایران، به ویژه سازمان بدر، عصائب اهل الحق، کتائب حزب الله و سرایا السلام، هر دو بر نفوذ تهران در عراق تاکید دارند. جایی که عراق و ایران زمانی در خلیج فارس تعادل یکدیگر را برقرار می کردند، تهاجم آمریکا به شدت خلیج فارس را تضعیف کرد و فرصتی را برای تهران فراهم کرد تا اطمینان حاصل کند که عراق دیگر نمی تواند ایران را مانند زمان جنگ 1980-1988 این کشورها تهدید کند. با این حال، دخالت کشورهای خارجی، دلیل اصلی برای به تاخیر افتادن ملت-دولت سازی در عراق بوده است. نفوذ ایران فراتر از شبهنظامیان و وزارتخانهها و اقتصاد عراق است. عراق برای تامین برق به ایران وابسته است و این کشور همچنین به محل تخلیه کالاهای ارزان ایرانی از جمله اقلام خانگی، مواد غذایی و خودرو تبدیل شده است. نفوذ ایران و بی توجهی آن به حاکمیت عراق، نارضایتی قابل توجهی را در میان مردم عراق ایجاد کرده است. اعتراضات خیابانی در سال های اخیر حضور ایران در عراق را محکوم کرده است. به عنوان مثال، زمانی که مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق در سال 2020 به قدرت رسید، تلاشی هماهنگ برای بهبود روابط بغداد با جهان عرب انجام داد. او از روابط شخصی خود در زمان خدمت به عنوان رئیس اطلاعات عراق برای بهبود روابط با مصر، اردن، عربستان سعودی و امارات متحده عربی استفاده کرد. عراق همراه با مصر و اردن، یک مکانیسم دیپلماتیک برای هماهنگی همکاری های اقتصادی و ژئوپلیتیکی ایجاد کرد. در زمان کاظمی، عراق نیز به دنبال تنشزدایی در منطقه بود و ریاست مذاکرات بین مقامات سعودی و ایران را بر عهده داشت زیرا او بیشتر با گروههای طرفدار ایران شناخته می شود. اما سودانی از زمان روی کار آمدن در اکتبر 2022 به دنبال ایجاد توازن در روابط عراق با ایران و کشورهای عربی بوده است. علیرغم برخی پیشرفت ها، عراق کاملاً دموکراسی نیست و همانطور که در سطور بالا نیز آوردیم ملت-دولت سازی در آن اتفاق نیفتاده است، و در برابر دسیسههای همسایگان خود آسیب پذیر است و همچنان درگیر مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.
نقش امریکا و کشورهای غربی
یکی از مسائل ملت-دولت سازی در خاورمیانه، دخالت و نقش کشورهای غربی و امریکا در آن بوده است این در حالی است که ملت –دولت سازی بیش از آنکه ابزاری برای حل بحران های کشورهایی چون عراق باشد، و به چالشی برای نخبگان منطقه تبدیل شده است. آثار استعمار در خاورمیانه پس از گذشت سالها، امروز نیز نمایان است و مرزبندیهای تحمیلی باعث شد که ملت کنونی به جای وحدت و همبستگی، اختلافات و تضادها را بین خود ببیند. این امر به تنش بین آنها منجر شده است. تحمیل مدل اروپایی ملت سازی، بدون توجه به نبود زیرساخت های لازم در خاورمیانه، نه تنها شکست خورد، بلکه بحران های موجود را تشدید کرد و دولت های ضعیف را تداوم بخشید. طبق تعریف وبر از دولت، این نهاد توانایی انحصار استفاده مشروع از زور را ندارد. بوروکراسی ناکارآمد در عراق تنها منجر به تاخیر در انجام کارها میشود. عدم تفاهم بین اعضای بدنه قدرت به بحران میانجامد، بحرانی که نباید از آن به عنوان چند دولتی یاد کرد، بلکه باید آن را بیدولتی نامید، زیرا تمام تلاش نخبگان سیاسی صرف حل تنشها در دولت و ظرفیتسازی میشود. رسیدگی به بحران های جامعه و انترناسیونال باقی نخواهد ماند. در خاورمیانه، شهروندان در مرزهای جغرافیایی مشخص نمی توانند هویت خود را تعریف کنند، هویتی که می تواند همه افراد کشور را در برگیرد و با هویت ملی کشورهای همسایه متفاوت باشد. چنین وضعیتی در عراق به خوبی دیده می شود، جایی که شهروندان این کشور نه تنها ارتباطی با یکدیگر ندارند، بلکه ارتباط خود را با دولت نیز قطع کرده اند. در کشوری که ادعای دموکراسی دارد، مردم از همه دولتمردان انتقاد می کنند و در تظاهرات و اعتراضات مداوم خواهان استعفای آنها هستند. نظام قبیله ای عراق، نظام مورد نظر مردم این کشور نیست، الگویی تحمیلی از سوی امریکا است که ناکارآمدی آن بارها ثابت شده است. حوادث متعدد امنیتی در این کشور دولت را فرسوده کرده است. این امر منجر به فقدان هرگونه زیرساخت فرهنگی [10]و آموزشی شده است که بتواند هویت ملی روشن و جامعی را القا کند و بسازد. دولت در درون خود با چالش های زیادی مواجه است و اگر این ظرفیت را داشته باشد، به سادگی پیامدهای تنش در بالاترین سطوح امنیتی و نظامی را خنثی یا به حداقل می رساند. دخالت مستمر کشورهای خارجی نیز به فرسایش تدریجی عراق کمک کرده است و با وجود حضور مستمر کشورهای خارجی با تنوع و گاها، عدم اجماع، چه در میان نخبگان سیاسی و چه در میان ملت و گروه های اجتماعی امری طبیعی است.
در دو دهه اخیر، نیز دخالت امریکا در عراق یکی از مهمترین موانع ملت-دولت سازی بوده است. حمله آمریکا به عراق به درستی به عنوان یک اشتباه بزرگ استراتژیک تلقی میشود که خاورمیانه را بی ثبات کرد، منابع قابل توجه آمریکا را مصرف کرد و قدرت ایالات متحده را از بین برد. تجربه آمریکا در بازسازی لیبرال دمکراتیک نه به ویتنام در اواسط قرن بیستم، بلکه به فتح فیلیپین توسط ایالات متحده در سال های آخر قرن نوزدهم بازمی گردد. همانطور که در مورد افغانستان، این امر پس از سرکوب وحشیانه یک جنبش ملی گرا بود که در این مورد جان حدود 500000 فیلیپینی را گرفت. بازسازی لیبرال دموکراتیک دو هدف داشت:
1) توجیه مردم داخلی عملیاتی که برای گسترش قدرت دریایی آمریکا و دستیابی به مجمع الجزایر استراتژیک در خارج از سرزمین اصلی آسیا به منظور ایجاد گوشه و کنار تجارت چین انجام شده بود.
2) ارائه راه حلی برای نحوه مدیریت مردم تسخیر شده.
ایدئولوژی بازسازی لیبرال دمکراتیک و شکلدهی به ملت-دولتسازی در ملل دیگر تا سالها برای امریکا کنار گذاشته شده بود، اگرچه دفن نشده بود. در اوایل دهه 2000، پس از تهاجم به عراق و افغانستان، جان تازهای گرفت. عوامل متعددی در تهاجم هر دو کشور وجود داشت، از جمله انتقام 11 سپتامبر، اما هر دو کشور اساساً فرصتهایی را برای واشنگتن برای تغییر شکل محیط سیاسی جهانی پس از جنگ سرد فراهم میکردند. طرفداران این استراتژی، به اصطلاح «نومحافظهکاران» بودند که با پیروزی جورج دبلیو بوش در انتخابات سال 2000، واشنگتن را به دست گرفتند و شخصیتهای اصلی آنها دیک چنی[11]، معاون رئیسجمهور، دونالد رامسفلد[12]، وزیر دفاع، و پل ولفوویتز، معاون وزیر دفاع بود. حضور اسامه بن لادن در افغانستان بهانهای برای تهاجم به آن کشور فراهم کرد، در حالی که صدام حسین که بوش دوم مصمم بود او را به 11 سپتامبر مرتبط کند، دلیل کاملی برای حمله به عراق ارائه کرد. قرار بود افغانستان و عراق همان چیزی باشند که رومی ها در کتاب بازی نومحافظه کاران آن را «جنگ های نمونه » مینامیدند. آنها اولین گام در اقدامی بودند که به اصطلاح “دولت های سرکش ” را حذف میکرد، وفاداری بیشتر دولتهای وابسته را وادار می کرد یا متحدان قابل اعتمادتری را جایگزین آنها میکرد و رقبای استراتژیک مانند چین را متوجه می کرد که ایالات متحده حتی نباید به رقابت با آنها فکر کنند. تمایل به استفاده از زور در عراق و افغانستان برای غیرضروری کردن اعمال زور در آینده به دلیل ترسی که در دوست و دشمن ایجاد کرد، که طراحی شده بود. چه اینکه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه 1990 به نومحافظه کاران این فرصت را داد تا جهانی تک قطبی را دائمی کنند و آنها مصمم به استفاده از آن بودند. واقعیت در عراق نشان دادکه ملت –دولت سازی در افغانستان و عراق احیای دکترینی بود که در ویتنام بی اعتبار شده بود.
برای عراق، سرنگونی رژیم سرکوبگر صدام حسین به قیمت جان صدها هزار نفر، آواره و مجروح شدن میلیون ها نفر دیگر تمام شد و ویرانی های گستردهای به بار آورد. در سالهای پس از تهاجم، با نام رمز عملیات آزادی عراق، بحث در مورد هدف آن ادامه داشت. آیا ایالات متحده به عنوان بخشی از مبارزه با تروریسم و برای خلع سلاح صدام، که مظنون به ساخت سلاح های کشتار جمعی بود، به عراق حمله کرد؟ یا اینکه هدف از تغییر رژیم در عراق ایجاد دموکراسی در آن کشور و خاورمیانه گسترده تر بود؟ پاسخ هر دوی این سؤالات مثبت است. کاندولیزا رایس ، که مشاور امنیت ملی جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور ایالات متحده در جریان حمله بود و بعداً به عنوان وزیر امور خارجه خدمت کرد، در کتاب سال 2017 خود، “دموکراسی: داستان هایی از راه طولانی تا آزادی” ، نوشت که تصمیم برای تهاجم با جهانیان مرتبط بود. نگرانیهای امنیتی، اما دموکراسی در تصمیمگیری رئیسجمهور نقش اساسی داشت. به گفته رایس، این اعتقاد بوش و در نتیجه سیاست دولت او بود که “شکاف آزادی تا حدی عامل تروریسم و بی ثباتی در منطقه است.” و بنابراین، ایالات متحده عراق پس از صدام را به یک مرد قدرتمند دیگر تسلیم نمی کند، بلکه در عوض برای ایجاد دموکراسی عراق تلاش می کند. با این حال، دو دهه بعد، هدف پرزیدنت بوش محقق نشده باقی مانده است و دموکراسی که کلید اصلی ملت-دولت سازی در عراق است کمتر دیده می شود اگرچه به نظر می رسد که وضعیت ملت-دولت سازی در این کشور، نسبت به همسایگان خود قدری جلوتر باشد. چه اینکه عراق از ژانویه 2005 به طور منظم انتخابات برگزار کرده است، این کشور پارلمانی دارد که علیرغم شکافهای قابل توجه، بیش از یک تمبر برای دولت عمل می کند، و انتقال مسالمت آمیز قدرت از دولت به دولت صورت گرفته است. در عین حال، عراق هنوز آن چیزی نیست که دانشمندان علوم سیاسی از آن به عنوان «دموکراسی یکپارچه» یاد کنند، که در آن تهدید تغییر نتیجه انتخابات بعد از این واقعیت بعید است.
قدرت های بزرگی مانند آمریکا با تأثیرگذاری بر مولفه های قدرت به دنبال پیشبرد سیاستهای خود در منطقه به ویژه در کشورهای کلیدی مانند عراق هستند. این در حالی است که وضعیت سیاسی پس از تشکیل عراق جدید (2020-2003) به گونه ای پیش رفته است که جریان های هویتی از نقش فزاینده ای برخوردار بوده و چالش های ناشی از رقابت های هویتی به اشکال مختلف از جمله دولتی، در شکل ایجاد یا حتی برهم زدن ثبات سیاسی عمل کرده است. با این حال، شناخت نقش و جایگاه جریان های هویتی و چگونگی شناسایی آنها در شرایطی که عملاً چشم انداز روشنی برای حضور آمریکا در منطقه وجود ندارد، اهمیتی دوچندان یافته است.
ایالات متحده و سایر اعضای ائتلافی که در سال 2003 به عراق حمله کردند و از انتقال آن به دموکراسی پس از بعث حمایت کردند، فاقد چشمانداز بلندمدت بودند. آنها اغلب در پیش بینی عواقب تصمیمات مهم، مانند انحلال ارتش عراق در سال 2003 یا چندین طرح ارائه شده توسط مقامات انتقالی ناکام بودند.
یکی از پیامدترین این ابتکارات، تأسیس محساسه تعیفیه[13] بود، شکلی از معامله نخبگان جامعهگرا که پس از سال 2005 تحت سیستم حکومتی فرقهای، به تصویب رسید. در این سیستم پست های دولتی، و ادارات بین کردها، شیعیان و ادارات تقسیم میشود. با این حال، هیچ اپوزیسیون پارلمانی وجود ندارد که دولت را پاسخگو کند. مشکل دیگر سیستم غنایمی است که پس از تهاجم به وجود آمد که ریاست جمهوری را برای یک کرد قومی، نخست وزیری را برای مسلمان شیعه و ریاست مجلس را برای یک مسلمان سنی محفوظ میدارد. این سیستم هم فساد چشمگیر را تشویق می کند و هم بر تفاوت های قومی و مذهبی به قیمت یک هویت واقعی ملی عراق تأکید می کند. این مشکلات مرتبط اعتماد به نظام سیاسی را تضعیف می کند. البته اتحاد عراق حتی قبل از حمله آمریکا نیز مشکل ساز بود. سه منطقه کردستان عراق هرگز به روشی که برای کردها منطقی باشد در این کشور ادغام نشدند. این مشکل درازمدت در سالهای منتهی به عملیات آزادی عراق، که طی آن مناطق کردستان عراق دولتی در داخل کشور تحت حمایت آمریکا ایجاد کردند، تشدید شد. پس از تهاجم، زمانی که عراق به درگیری های داخلی تبدیل شد و مناطق کردستان نسبتاً آرام باقی ماندند، به نظر میرسید کردها به سمت استقلال حرکت می کنند. با این حال، آنها در این موضوع اختلاف نظر دارند و سه استان عمدتا کردنشین همچنان بخشی از عراق هستند.
سیستم حکومتی فرقه ای به عنوان راهی برای متوقف کردن شکاف و تقسیمات عراق در امتداد گسلهای قومی فرقهای، تشویق گروهها به همکاری و جلوگیری از تسلط بیش از حد یک گروه در نظر گرفته شد. در حالی که مسلماً تا حدودی در این اهداف موفق بوده است، اما منجر به ایجاد دولت های ناکارآمد، عدم پاسخگویی و یک بخش عمومی مملو از فساد و حمایت شده است. در نتیجه، یک گسل جدید بزرگ پدید آمده است، با شهروندان عادی که در سراسر خطوط قومی فرقه ای با نارضایتی علیه طبقه حاکم متحد شده اند. همراه با فساد، شهروندان از سوءمدیریت اقتصادی، بیکاری، زیرساخت های در حال فروپاشی، خدمات عمومی ضعیف و غیره شکایت دارند. تظاهرات ضد دولتی عمدتاً به رهبری جوانان در سال 2019 با شعار «ما میهن میخواهیم» احساس بیگانگی خود را از نخبگان سیاسی [14]ابراز کردندو تمام این مسائل، ملت-دولت سازی را به تاخیر انداخت.
تسخیر بخشهایی از خاک عراق توسط دولت اسلامی، همراه با کاهش قیمت نفت، خطوط گسل مدل توسعه اقتصادی را آشکار کرد که این کشور را در برابر حوادث سال 2014 به شدت آسیبپذیر کرد. در دو دهه گذشته، تحکیم اقتصاد رانتی به موازات ترویج یک مدل نئولیبرالی – سیستم رانتی نئولیبرالی – روند توسعه اقتصادی پایدار را آغاز نکرده است(Costantini , 2017: 61). عوامل اصلی تبیین کننده این فرصت از دست رفته را می توان در تنش های موجود بین این دو مدل و به ویژه بین نقش های نسبی دولت و بخش خصوصی به عنوان محرک های توسعه اقتصادی یافت. براین اساس چالش های اساسی ای که در عراق وجود دارد بخشی داخلی و بخشی از آن خارجی است که باید مورد تدقیق قرار بگیرد. اقتصاد عراق با وجود برخورداری از عناصر مهم بسیاری از مشکلات و چالش های زیادی رنج می برد که می توان آن را از حمله امریکا به این کشور یعنی سال 2003 تا کنون در نظر گرفت که عراق از ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، حاکمیت و …تغییراتی داشته است.
در گستره تنش و آشوب در ملت-دولت سازی در عراق، اعتراضات تودهای از سال 2015 افزایش یافته است. اعتراض اکتبر یا جنبش تشرین که در سال 2019 آغاز شد، به اندازهای بزرگ بود که دولت عادل عبدالمهدی، نخستوزیر را در اوایل سال 2020 سرنگون کرد و با خشونت توسط نیروهای دولتی و شبهنظامیان سرکوب شد. سیستم حکومتی فرقه ای در سالهای 2021–2022 زمانی که نخبگان قادر به توافق بر سر تشکیل دولت جدید برای بیش از یک سال پس از انتخابات عمومی در اکتبر 2021 نبودند، بحران سیاسی دیگری ایجاد کرد. مشارکت رایدهندگان در آن انتخابات به پایینترین حد یعنی 44 درصد کاهش یافت(Zavar, 2022: 47 ) که این سرخوردگی و ناامیدی فزاینده مردم از نظام سیاسی نشان میدهد.
سیستم حکومتی فرقه ای بعید به نظر می رسد که در کوتاه مدت تغییر کند، اما نشانه هایی وجود دارد که به آرامی در حال فروپاشی است و شاید حتی شروع به ایجاد راه برای یک سیاست مبتنی بر موضوع کند. به عنوان مثال، اخیراً جناحهای سیاسی فراتر از بلوکهای قومی خود ائتلافهایی تشکیل دادهاند. پس از انتخابات 2021، مقتدی صدر، رهبر جنبش شیعه صدر، پیشنهاد تشکیل یک دولت اکثریت با مخالفت پارلمانی قابل توجه را داد – هرچند این پیشنهاد توسط سایر جناح ها رد شد. به طور مثبت تر، جنبش تشرین نامزدهای سیاسی خود را ایجاد کرد که برخی از آنها کرسی ها را به دست آوردند. پتانسیل آنها برای تأثیرگذاری بر سیاست فدرال ناچیز است، اما آنها ممکن است قادر به ایجاد تغییر در سیاست های داخلی باشند. تمام این مسائل نشان می دهد که نوعی شکاف بین نخبگان و سیاسیون در زمینه ی ملت-دولت سازی و بردن عراق به سمت یک کشور دموکراتیک وجود دارد.
ایالات متحده آمریکا علاوه بر هدایت انتقال سیاسی پس از تهاجم، منبع اصلی حمایت امنیتی و کمک های نظامی و توسعه ای عراق است. ایالات متحده اخیراً فشار بر عراق را برای کنترل شدیدتر بر فروش دلار افزایش داده است تا از پولشویی احتمالی که به نفع ایران و سوریه است، جلوگیری کند. اقدامات انجام شده برای انجام این کار به کاهش قابل توجه ارزش دلاری دینار عراق کمک کرد که منجر به افزایش تورم در اوایل سال 2023 و جایگزینی رئیس بانک مرکزی شد.
به نظر می رسد که ایالات متحده با درک نقش فزاینده جنبشهای هویتی، با شکل دادن به مجموعهای از چالشهای هویتی و ایجاد بینظمیهای سیاسی-اجتماعی به دنبال تضعیف ساختارهای موجود در عراق بوده است. زمینه را برای تحقق الگوی دولت شکست خورده فراهم کرد و شرایط را برای ادامه مداخلات آن در عراق فراهم کرده است و ملت-دولت سازی را در این کشور با مشکل مواجه کرده است.
نتیجه گیری
دلایل بیثباتی کنونی عراق را میتوان در پایهگذاری این کشور بهعنوان یک دولت-ملت و شکستهای متعدد ملتسازی از آن پس جستجو کرد. همانطور که تاریخ عراق از قیمومیت بریتانیا از طریق نظام های ملی سرکوبگر متعدد تا نظم پس از 2003 نشان می دهد، هیچ نخبگان حاکم هرگز نتوانسته اند بر شکافهای عمیق اعترافی، قومی و اجتماعی کشور غلبه کنند. پس از تهاجم سال 2003، ایالات متحده و متحدانش از تاریخچه ملت سازی شکست خورده عراق درس نگرفتند، بلکه اشتباهات کسانی را که از زمان جنگ جهانی اول به این کشور شکل داده بودند، تکرار کردند.
از یک سو، ایران که یک کشور همسایه و با تاریخچه مشترک با عراق می باشد، تلاش کرده است تا با تأثیرگذاری در کشور عراق، برای تحقق نظامی که با مصلحت های ملی خود هماهنگ باشد، تمهیداتی انجام دهد. ایران به عنوان یک قوت سیاسی و نظامی قوی در منطقه، می تواند تأثیر مستقیمی بر روند سیاسی و نظامی در عراق بگذارد. در این راستا، ایران از راهکارهای متنوعی مانند حمایت مالی و نظامی از گروههای شیعی عراقی، ایجاد نفوذ سیاسی و تحقیقاتی در عراق و حمایت از نیروهای ملی نظامی، تلاش کرده است تا نقش قوی در دولت سازی عراق داشته باشد.
از سوی دیگر، امریکا که به عنوان یک قدرت برتر جهانی، نقش بسزایی در عراق داشته است. امریکا با تحت کنترل قرار دادن عراق پس از سقوط حکومت صدام حسین، تلاش کرده است تا نظام دموکراتیکی در عراق تشکیل دهد و کشور را به سمت پیشرفت و استقلال اداری هدایت کند. با این حال، تداخل درگیری های داخلی عراقی و تهدیدات امنیتی، به عراق ناامنی را بیشتر از پیش تجربه کرده است. برخی از کسانی که به امریکا انتقال قدرت را مثبت می دانند، معتقدند که نداشتن برنامه های موثر بعد از سقوط حکومت صدام حسین در عراق به ندرت امکانات اداری و سیاسی دولت سازی را به ملت عراق ارائه کرده است و این امر منجر به القای عدم اعتماد و عدم توانایی در برقراری نظام وحدت و دولت سازی در عراق شده است.
هیچ چیز به اندازه فریاد معترضان در سال 2019 شکست ملتسازی در عراق را بیان نمیکند، زمانی که آنها شعار میدادند وطن میدادند: «ما یک کشور میخواهیم».
با گذشت 20 سال، پروژه ساختن یک ملت عراق، با الزامات و پیامدهای فراوانش، هنوز با موفقیت فاصله زیادی دارد. . جنگ سال 2003 نظم قدیمی را از بین برد و دولت جدیدی را تأسیس کرد. عراقیهایی که کمی بعد توسط آمریکاییها به قدرت رسیدند عمدتاً از احزاب مذهبی شیعه کشور و دو حزب بزرگ کرد، حزب دمکرات کردستان و اتحادیه میهنی کردستان بودند. این دو گروه که مدتها توسط رژیم حسین سرکوب میشدند، تا قبل از سال 2003، اصلیترین طرفهای مخالف دولت آمریکا بودند.
یکی از عوامل مهم در عدم نحقق ملت-دولت سازی در عراق، دخالت کشورهای همسایه و غرب است. این کشورها با تلاش برای تضعیف و نابود کردن هویت و وحدت ملی عراق، تلاش کردهاند تا ساختارها و موازین قدرت در این کشور را به خطر بیندازند. ایران به عنوان یکی از کشورهای همسایه، از شرایط ناهمگونی فرهنگی و مذهبی در عراق بهرهبرده و با ایجاد فرماندهیهایی مؤثر، ساختارهای سیاسی را تحت تأثیر قرار داده است.
همچنین، ایالات متحده نیز با درک نقش جنبشهای هویتی و بینظمیهای سیاسی-اجتماعی، در تلاش برای تضعیف عراق بوده است. این کشور با ایجاد بینظمیها و ناهمگونیها در عراق، میخواهد ساختارهای موجود را ضعیفتر کند و ملت-دولت سازی را با مشکلاتی مواجه کند.
عراق هنوز مجموعهای از «مولفهها» است تا یک جامعه منسجم با ارزشهای مشترک و هدف مشترک. هنوز یک روایت ملی وجود ندارد که می تواند هویت را تقویت کند و یک مشترک المنافع سالم را تقویت کند. محساسه تنها با بهره مندی از دسته کوچکی از احزاب سیاسی، دموکراسی را بر هم می زند و در عین حال اکثریت شهروندان را از دست می دهد. در واقع، مردم عراق به سادگی ایمان خود را به سیستمی که فقط خود را تداوم می بخشد، از دست داده اند.
با این حال، به دلیل مسائل زیادی از جمله نارضایتی برخی از قومیتها در عراق و نیز نبود یک توافق سیاسی یا نظام اداری مشترک در عراق، هر دو ایران و ایالات متحده نتوانستند به طور کامل آرمان ملت دولت سازی را در عراق به دست بیاورند. اقدامات نظامی و سیاسی هر دو کشور در مسئله عراق، به دلایل مختلفی که شامل تضاد منافع و تمایلات سیاسی آنها بود، با مشکلات و موانعی مواجه شد که تاکنون موجب عدم تحقق ملت دولت سازی در عراق شده است.
منابع:
- احمدی، فرج الله، قزوینی حائری، یاسر (۱۳۸۹). فرآیند تدوین قانون اساسی عراق، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره چهلم، شماره دوم، صص ۳۷- ۱۹.
- ازغندی، علیرضا؛ کرمی، صابر (1386). قوم گرایی و ایجاد نظام سیاسی دموکراتیک در عراق ،فصلنامه علوم سیاسی، سال چهارم، شماره 7، پاییز.
- ازغندی، علي رضا، مولایی، اعظم، (1390). دولت – ملت سازی ایراني: تداوم تاریخي یا تغییرات سیاسي، فصلنامه تخصصي علوم سیاسي، شماره 15، تابستان.
- اسدی،علی اکبر(1387). رویکردعربستان سعودی در قبال عراق نوین .مجموعه مقالات عراق نوین وتحولات خاورمیانه ،تهران: موسسه مطالعات اندیشه سازان نور.
- اسدى،على اكبر(1387)«عراق پس از صدام و بازيگران منطقهاى».پژوهـشنامه معاونت پژوهشهاى سياست خارجى،گروه مطالعات خاورميانه و خليج فارس،مركز تحقيقات استراتژيك.شماره 12.
- اسدي، علی و غلامی، تهمورث (1390). «واکاوي بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه»، مجله اطلاعات اقتصادي و سیاسی، شماره 283، بهار .
- اسدي، علي اكبر، (1393)، خيزش داعش و بحران امنيتي در عراق، مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي.
- اسکاچپل، تدا، (1384). بازگرداندن دولت: استراتژی های تحلیل در تحقیقات امروزی، فصلنامه گفتگو، شماره 45.
- اسمیت،آنتونی، (1383). ناسیونالیسم:نظریه،ایدئولوژی،تاریخ،ترجمه منصور انصاری،تهران:موسسه مطالعات ملی.
- اشرف، احمد، (1383). بحران هویت ملی و قومی در ایران،در حمید احمدی(ویراستار)، ایران؛هویت،ملیت،قومیت، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.
- اکرمی نیا، محمد، (1388). خاورمیانه، عراق جدید و ایران2، باشگاه اندیشه.
- آریانفر، عزیز (1392)، «ریشههای ناکامی و به بن بست رسیدن پروژههای ملتسازی و دولتسازی در افغانستان شیرازه از هم گسیخته، رشتههای از هم دریده، تار و پود شاریده و رفوهای پوسیده دولت ملی در کشور»، در:http://www.arianfar.com/books/201411020.p
- باقری، حسین (۱۳۹۲). بازیگران داخلی در ساختار سیاسی عراق نوین و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه آفاقی امنیت، سال پنجم، شماره نوزدهي، صص ۱۶۵- ۱۳۵.
- برزگر ، کیهان، (1386). سیاست خارجی ایران در عراق جدید، تهران: نشر مرکز تحقیقات استراتژیک.
- برزگر، کیهان، (1385). سیاست خارجی ایران در عراق جدید، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک.
- پشنگ، اردشیر، زمردی، زهرا (۱۳۹۳). بررسی تحولات سیاسی عراق در پرتو سیاست خارجی ایران، ترکیه و عربستان، فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و هشتم، شماره 3، صص ۴۹۹ ۴۷۷.
- تیشه یار، ماندانا، ظهیری نژاد، مهناز (۱۳۸۴). سیاست خارجی عراق عراقی در روابط با همسایگان، بررسی نقش جغرافیایی سیاسی، تهران، نشر ذره.
- جعفري ولدانی، اصغر (۱۳۷۶). بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق، تهران: انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، چاپ دوم و سوم.
- حافظ نیا، محمدرضا،(1383). افق های جدید در جغرافیای سیاسی، تهران: سمت.
- حق پناه، جعفر، (1384). بررسی آرایش نیروهای سیاسی در عراق پس از برگزاری دومین انتخابات پارلمانی، بولتن پژوهشکده مطالعات راهبردی.
- حیدریان، فرزانه (۱۳۸۴)، جایگاه ایران در عراق از دیدگاه آمریکا. شماره سی و ه: “ور، صص ۲۰۰- ۱۸۲.
- خاکی، آمینه، (1393). انتخابات پارلمانی و سهم کردها در توازن سیاسی نوین عراق، قابل دسترسی در:http://ziryan.ir/NewsDetail.aspx?itemid=7174.
- خسروی، غلامرضا،(1389). مولفه های داخلی پایدار و موثر بر سیاست خارجی عراق جدید، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال 13، شماره 1، بهار.
- رستمی، فرزاد و دیگران (۱۳۹۴)، نظام امنیت منطقه ای در خلیج فارس و تاثیر آن بر امنیت ملی عراق پسا صدام، فصلنامه راهبرد، سال بیست و پنجم، شماره ۷۸، صص ۲۲۰- ۱۹۱.
- زرگر، افشین (1386)، «مدلهای دولت- ملتسازی: از مدل اروپایی تا مدل اوراسیایی»،فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، سال چهارم، شماره هفتم.
- زرگر، افشین (1391). مدل های دولت ـ ملت سازی؛ از مدل اروپایي تا مدل اوراسیایي«، فصلنامه علوم سیاسي، دوره 4 ، شماره 7.
- سریع القلم، محمود، تبیین مبانی سیاست خارجی عراق، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، شماره 5، تابستان 1374.
- سلطاني، علیرضا (1391). نفت و فرایند دولت ملت سازی در ایران: فصلنامه سیاست، دوره 42 ، شماره 2 ، تابستان 9.
- سمیعی اصفهانی، علیرضا و نوروزی نژاد، جعفر (۱۳۹۲)، «دولت ملت سازی بین المللی و خشونت سیاسی در عراق جديد»، پژوهشنامه ایرانی سیاست بین الملل، سال دوم، شماره یک پاییز و زمستان.
- سمیعی اصفهانی، علیرضا، کیانی، امران (۱۳۹۳)، «جهانی شدن دولت- ملت سازی در کشورهای پسا منازعه (نمونه پژوهی عراق)»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهانی شدن، سال ۵، شماره ۱۳، پاییز.
- سید قطب (1388). ویژگیهاي ایدوئولوژي اسلامی، ترجمه سید محمد خامنه اي. تهران: بی نا.
- سیف زاده، حسین (۱۳۷۹)، عراق؛ ساختارها و فرایند گرایش سیاسی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- سینائی، وحید(۱۳۹۵). “فرایند ناتمام دولت ملت سازی و از رشد ماندگی”، فصلنامه دولت پژوهی، سال دوم، شماره ۵، بهار ۹۵.
- شفیعی، نوذر، (1387). نظریه های دولت سازی، در تاریخ 5 آذر، قابل دسترسی در:http://drshafiee.blogfa.com/post-75.aspx
- طهماسبی فر، زهره (۱۳۹۰). بررسی روند دولت به ملت سازی عراق پس از فروپاشی حکومت صدام، به راهنمایی علیرضا سلطانی و مشاوره مصطفی ملکی، تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
- عزتی، عزت الله، (1381). تحلیلی بر ژئوپلتیک ایران و عراق، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
- عزتی، عزت الله، نانوا، سهیلا (۱۳۹۰)، سیاست خارجی ایران و چالش های فراروی ایران با تغییر ساختار سیاسی در عراق، پایگاه علمی پژوهشی اسلامی SID، صص ۱۵۳ – ۱۳۵.
- عمادی، سینا (۱۳۹۴)، «گروههای تندرو و ژئوپلیتیک خاورمیانه»، فصلنامه سیاسی- اقتصادی، شماره ۳۰۲، زمستان.
- غرايق زندی، داود (۱۳۸۷)، «چشم انداز امنیت انسانی خاورمیانه در سده بیست و یکم»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره ۴۱، پاییز.
- غلامي، احمدیان، احمدیان، قدرت، 1393، ماهیت دولت و امنیت ملي در عراق، مجله سیاست دفاعي، سال 23، شماره 88 .
- فراهانی، احمد (۱۳۸۴)، عراق؛ گام نخست در کریدور خاورمیانه بزرگ، مجله راهبرد، شماره سی و پنجمه صص ۱۰۴- ۸۲.
- قاسمی، محمدعلی، (1389). بازیگران مؤثر بر عراق آینده:منافع و سناریوها، مجله مطالعات راهبردی، شماره 47، بهار.
- قربانی نژاد، ر، (1387). بررسی تطبیقی الگوی خودگردانی در کردستان عراق با الگوهای خودمختاری و فدرالیسم، پایانامه کارشناسی ارشد، به راهنمایی دکتر محمدرضا حافظ نیا، تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
- کامروا، مهران (۱۳۹۱)، خاورمیانه معاصر، ترجمه محمد باقر قالیباف و سید موسی پور موسوی، تهران: نشر قومس.
- کاویانی راد، مراد، بوبه، چمران (۱۳۹۱). جایگاه مفهوم حیاتی در شکل گیری سیاست خارجی عراق، فصلنامه ژئوپلیتیک، سال هشتم، شماره اول، صص ۱۳۴- ۱۱۲.
- کندال ودیگران، (1379). کردها، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران: نشر روزبهان.
- گل محمدی، احمد، (1381). جهانی شدن فرهنگ، هویت، تهران: نشر نی.
- مجموعه مقالات عراق نوین وتحولات خاورمیانه ،(1387). تهران ، موسسه مطالعاتی اندیشه سازان نور.
- محمدی نیگجه، علیرضا،(1387). نظریه های جدید امنیت در روابط بین الملل و ناکارآمدی آن، اندیشکده روابط بین الملل، 11تیر.
- مرتایمر، لوئیس ار (۱۳۸۰). بررسی کشور عراق، ترجمه سید جلیل صالحی (ماهدشتی)، چاپ اول، کرمانشاه: موسسه انتشارات باغ ابریشم.
- مریجی، شمس الله، (1386). اشغال عراق و مسائل پس از آن، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 39 و 40، پاییز و زمستان.
- معصومی، محمد هادی، (1395). هویت ملی یا هویت قومی، قابل دسترسی در:com
- مقصودی، م، (1384). عراق پس از سقوط بغداد، تهران: نشر وزارت امور خارجه.
- میرزایی، احمد (۱۳۸۸). نقش نفت در فرایند دولت به ملت سازی در عراق جدید، به راهنمایی طیب موسوی و مشاوره مجتبی مقصودی، تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
- نادری، نیلوفر، همایش بین المللی خلیج فارس، مجله نگاه، شماره 43، سال چهارم، اردیبهشت 1383.
- نیک منش، رضا (۱۳۹۲)، تأثير اشغال نظامی عراق بر مناسبات راهبردی ایران و آمریکا (۲۰۱۱-۲۰۰۳) رساله دکتری مطالعات بین الملل، به راهنمایی دکتر ابراهیم متقی، تهران: دانشگاه جامع امام حسین (ع)، دانشکده پیامبر اعظم.
- واعظی، محمود، (1387).رویکرد گروه های داخلی عراق به ایران و آمریکا، معاونت پژوهشهای سیاست خارجی، عراق پس از صدام و بازیگران منطقه ای، شماره 12.
- وایمر، آندریاس (۱۳۸۶)، دموکراسی و کشمکش های قومی – مذهبی در عراق، ترجمه امیر محمد جاجی یوسفی و احمد سلطانی نژاد، سامان سیاسی در عراق جدید، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
- وایمز، آندریاس، (1386). دموکراسی و کشمکش های قومی- مذهبی در عراق، امیر محمد حاجی یوسفی و احمد سلطانی نژاد (به کوشش)، سامان سیاسی در عراق جدید، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
- Al Khalil. Samir. (1989). Republic of Fear: The Inside Story of Saddam’s Iraq. Berkeley: University of California Press.
- Barner-Barry, C, 1999. “Nation Building and the Russian Federation,” in Betty Glad & Eric Shiraev eds. The Russian Transformation, London: Palggrave Macmillan.
- Batatu, Hanna, (1987). The old Social Classes and Revolutionary Movements of Iraq. Princeton: Princeton University Press.
- Collier Hailstorm, Laurie, (2004). War in the Persian Gulf Almanac: From Opration Desert Strom to Opration Iraqi Freedom. Washington: Library of Congress.
- Dobbins, J. F. (2003). America’s role in nation-building: From Germany to Iraq. Survival, 45(4), 87-110.
- Glazier, R. (2009). Religiously-motivated political violence in Iraq. In Durward, R. & Marsden, L. (eds.). Religion, Conflict and Military Intervention. Farnham: Ashgate.
- Jagger, keith, (1992). War and the three faces of power: war making and state making in europe and the Americas, comparative political studies, vol 25, no1.
- Johnston, R.J(1985) Future of geography, Methuen Press.
- Katzman, K. (2009). Iran’s activities and Influence in Iraq. Library of Congress Washington DC Congressional Research Service. ISO 690.
- Kazemi, A. A., 2005. “The Dilemma of Nation-Building in Post-Sadam Iraq,” Journal of Law and Politics, Tehran, Islamic Azad University, Science and Research Campus, Vol.1, No.2.
- kazemi, ali-asghar. (spring 2005). The dilemma of nation building in post- sadam Iraq, journal of low and politic, Tehran : Islamic azad university ,science and research , vol1, no2.
- Lawson, Chappell, (2003), will Iraq become a cemocracy? Cambridge: MA 02139.
- Lehr, Heather. (2003). The Kurds. Philadelphia: Chelsea House.
- Marr, phebe. (1985). The Modern History of Iraq. Boulder, Co: Westview Press.
- Onuf, N, (1994), The Constitution of International Society, The American University School of International Service, Washington D,C.
- Pimlott, john,(1991). Middle Este: A Background to the Conflicts. New York: Franklin Watts.
- Riemer, K .Andrea (2005), “The Concepts of State Building, Nation Building and Society Building”, available at:http://www.zmne.hu/aarms/docs/Volume4/Issue3/pdf/01riem.pdf
- mikhaeel, (2005).”The Futher of Iraq”Democracy, Civil or chaos ,http://meria.inc.a. c.il/journal /issu/IVgNoa.html.
Vali Nasr,(2006). “When the shiits Rise “, Foreign Affairs, July/ Agust