بیوگرافی روانشناختی و امکان شناخت رهبران سیاسی: بررسی تطبیقی خاتمی و احمدینژاد بر اساس الگوی مکآدامز
Psychological Biography and the Possibility of Understanding Political Leaders: A Comparative Study of Khatami and Ahmadinejad Based on the McAdams Model
تهیه شده توسط محقق : –
- حسن صمدی، دانشجوی دوره دکترای تخصصی علوم سیاسی، گرایش جامعه شناسی سیاسی پردیس بین المللی ارس دانشگاه تهران
- علی اشرف نظری، عضو هیات علمی مدعو پردیس بین المللی ارس دانشگاه تهران
- صادق زیباکلام، عضو هیات علمی مدعو پردیس بین المللی ارس دانشگاه تهران
المركز الديمقراطي العربي : –
- مجلة مدارات إيرانية : العدد الرابع والعشرون حزيران – يونيو 2024 المجلد 6, دورية علمية محكمة تصدر عن #المركز_الديمقراطي_العربي ألمانيا –برلين” .تعنى بالشأن الإيراني داخليا واقليميا ودوليا.
-
فصلنامه مدارات إيرانية فصلنامه أي علمي از طرف مركز دمكراسي عربي برلن منتشر مي شود.
للأطلاع على البحث “pdf” من خلال الرابط المرفق :-
چکیده:
این پژوهش با روش پژوهش ترکیبی اسنادی- میدانی و هدف تحلیل روایت شخصیتی و عملکردی خاتمی و احمدینژاد بر اساس الگوی مکآدامز انجام شده است. پرسش اصلی این است که ویژگیهای شخصیتی (خلقی و روانشناختی) محمد خاتمی و محمود احمدینژاد چیست و چه نقشی در عملکرد سیاسی آنها داشته است؟ بنمایه پیشفرضهای که پژوهش پیشرو بر آنها بنا نهاده شده است اینکه شخصیت و خلقیات افراد تأثیر مهمی بر رفتار و تصمیمگیریهای آنها دارد. فرضیه اصلی نیز این است که برپایة الگوی مکآدامز، تفاوت سه سطح شناخت شخصیت یعنی «سطح صفات شخصیتی»؛ «سطح سازگاریهای رفتاری» و سوم «سطح روایتها و داستانهای شخصی»، منجر به بروز رفتارها و انتخابهای متفاوتی در شخصیت خاتمی و احمدینژاد از نظر میزان برونگرایی و وظیفه شناسی، واکنش در موقعیتهای خاص و نوع ادراکی که از خود دارند (هویت روایی)، شده است. بر اساس نتایج پژوهش، بین این دو نخبهی سیاسی در هر سه سطح مطرح در الگوی مکآدامز، اختلافات فاحشی هم در خلقیات و هم در سطح عملکردی وجود داشته است. خاتمی باورهای اصلاح طلبانه و آزادیخواهانه داشته و شخصیتی متعادل و با انگیزههای گفتگو و تعامل سازنده با مخالفان داشته است. احمدینژاد گرایشهای سادهسازانه و دوقطبینگری داشته و عدم تمایل به گفتگو و تعامل با مخالفان داشته است. این اختلافات در عرصه سیاسی اجتماعی و اقتصادی کاملا مشهود بوده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که شخصیت و خلقیات هر دو در عملکرد سیاسی آنها نقش مهمی داشته است.
Abstract
This research was conducted using a combined documentary-field research method and aimed to analyze the personality and performance narratives of Khatami and Ahmadinejad based on the McAdams model. The main question is: What are the personality traits (temperamental and psychological) of Mohammad Khatami and Mahmoud Ahmadinejad, and what role did they play in their political performance? The underlying assumptions on which the present research is based are that individuals’ personalities and temperaments have a significant impact on their behavior and decision-making. The main hypothesis is that based on the McAdams model, the difference in the three levels of personality recognition, namely “the level of personality traits,” “the level of behavioral adaptations,” and third, “the level of narratives and personal stories,” has led to different behaviors and choices in Khatami and Ahmadinejad’s personalities in terms of extroversion and conscientiousness, reactions in specific situations, and the type of perception they have of themselves (narrative identity) According to the research findings, there were significant differences between these two political elites at all three levels proposed in the McAdams model, both in temperament and performance level. Khatami held reformist and freedom-seeking beliefs and had a balanced personality with motivations for dialogue and constructive interaction with opponents. Ahmadinejad had simplistic and bipolar tendencies and was unwilling to engage in dialogue and interaction with opponents. These differences were evident in the socio-political and economic spheres. The research results show that the personalities and temperaments of both played a significant role in their political performance.
مقدمه :
در جهان امروز مطالعات روانشناختانه رهبران سیاسی بعد از جنگ دوم جهانی، برای فهم بهتر و دقیقتر از چرایی رویدادهای جنگ جهانی دوم، آغاز شده است. (Brown, 2004: 47) در چند دههی اخیر دامنهی این مطالعات گسترهی موضوعی بیشتری نیز به خود گرفته است. این حوزهی مطالعاتی، به مقولهای پیچیده و چندوجهی مبدل شده و با این که اندیشمندان سیاسی، روانشناسان و تاریخدانان بسیاری به آن ورود کردهاند اما هنوز نکتهها و مطالب فراوانی وجود دارد که پوشیده مانده است. خصیصههایی شخصیتی رهبران را میتوان در آثار حکمرانی، رفتار، گفتار و کردار اجتماعی، سیاسی و فردی آنان مشاهده کرد. بهعنوان مثال رهبران مستبد یا اقتدارگرا در حوزهی حکمرانی از نظر توانایی کنترل تکانههای روانی و یا پرخاشگرانه، دچار اختلال میشوند. (Vengalia & Maxwel:.28 June 2021) به هر روی روابط پیچیده میان سیاست و روانشناسی، نشاندهنده یک تعامل دوسویه است؛ روانشناسی بهعنوان یک دریچه برای درک سیاست عمل میکند و سیاست نیز بهعنوان یک دریچه برای درک ابعاد روانشناسانه سیاستمداران اهمیت دارد.
سبکها و نظریههای مختلفی برای درک روانشناختی رهبران سیاسی به کار گرفته میشود. یکی از آنها نظریهی چند سطحی مکآدامز است (چارچوب نظری این پژوهش) که رویکردی جامع و ظریف را برای درک شخصیت و رفتار نخبگان ارائه میدهد. در این سبک سطح ساختاری، سطح انطباقهای شاخص و سطح هویت روایی، مورد بحث قرار میگیرد که ترکیبی از چندین نظریه را برای ایجاد هماهنگی و تعامل بین اجزای مختلف شخصیت به کار گرفته است. از آنجا که وی در هنگام بررسی سطوح شخصیتی و در سطح اول از تئوریهای شخصیتی فروید و اریکسون و در سطح دوم از نظریه پنج ویژگی شخصیت (مدل پنج عاملی FFM) و در سطح سوم (هویت روایی) از نظریه تامکینز استفاده میکند، ناگزیر این تئوریها نیز به صورت کلان و اجمالی مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
هدف از این پژوهش، تحلیل روایت زندگی این دو رهبر بر اساس ویژگیهای مطرح شده در سبک مکآدامز و بررسی چگونگی تاثیر خصایص خلقی و شخصیتی بر مدل رهبری و تصمیمگیریهای آنهاست. با استفاده از این الگو، به دنبال آن هستیم که درک بهتری از عوامل روانشناختی موثر بر رفتارهای سیاسی خاتمی و احمدینژاد بهدست آوریم و به این سوال پاسخ دهیم که ویژگیهای شخصیتی (خلقی و روانشناختی) محمد خاتمی و محمود احمدینژاد چیست و چه نقشی در عملکرد سیاسی آنها داشته است؟ بنمایه پیشفرضهای که پژوهش پیشرو بر آنها بنا نهاده شده است اینکه شخصیت و خلقیات افراد تأثیر مهمی بر رفتار و تصمیمگیریهای آنها دارد.
این مطالعه میتواند بهعنوان الگویی برای تحلیل روانشناختی سایر رهبران سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. نتایج این بررسی گام مؤثری برای پیشبینی رفتارها، ارزیابی عملکرد و تدوین استراتژیهای مواجهه با شخصیتهای سیاسی است و به سیاستمداران، تحلیلگران سیاسی و حتی عموم مردم بهعنوان یک منبع مفید برای درک عمیقتر از دینامیکهای شخصیتی[1]کمک کند. همچنین بیوگرافی روانشناختی پیشرو میتواند زوایایی از ارتباطات و برهم کنشیهای متقابل جامعه و نخبگان سیاسی را بیش از پیش نمایان سازد.
پژوهش پیشرو نخستین پژوهشی است که از رویکرد یادشده برای بررسی بیوگرافی روانشناختی دو فرد از مهمترین شخصیتهای سیاسی ایران در دهههای اخیر بهره گرفته است. اهمیت پژوهشهای این چنینی را میتوان در پاسخگویی به پرسشهایی دانست که مطالعات این حوزه قادر به پاسخگویی به آنها است. ضرورت پژوهش پیشرو را میتوان شامل دو جنبه نظری و عملی (کاربردی) دانست. از جنبه نظری همانگونه که گفته شد ضرورت درک باورها و منشهای رفتاری و اخلاقی روسای جمهور سبب میشود تا در برنامهریزیها و سیاستگذاریها به گونهای آگاهانهتر اقدام شود. از جنبهی عملی و با تکیه بر شناخت عوامل روانی روسای جمهور، امور سیاسی و حکمرانی حال و آینده را بهتر میتوان پیشبینی کرد و در تعاملات سیاسی مانند مذاکرات سیاسی داخلی و خارجی، امور دیپلماسی و حل و فصل اختلافات سیاسی و حزبی، موفقتر عمل کرد.
مفاهیم پایه
در مقالهی پیشرو پرداختن به مفاهیم کلیدی ضروریست چراکه پایههای اصلی پژوهش را شکل میدهند و در تفسیر نتایج نقش مهمی ایفا میکنند:
بیوگرافی روانشناختی: این مفهوم معادل «سایکوبیوگرافی»[2]و یک روش پژوهشی روانشناسی و تاریخی است که به بررسی موضوعاتی مانند تأثیر شخصیت، باورها و ارزشها، تجربهها و اختلالات روانی بر زندگی افراد میپردازد. تاریخچهآن دو دوره «اولیه» (قرن 19 و اوایل قرن 20) و «مدرن» (اواخر قرن 20 و اوایل 21) دارد؛ دوره اولیه بیشتر بهعنوان یک روش ادبی و بر اساس برداشتهای شخصی نویسنده مورد استفاده قرار میگرفت. «زندگینامه دانته» نوشته جیمز تیلور (۱۸۰۰) نمونهای از این دوره است؛ در دوره مدرن به یک روش پژوهشی علمی و نظاممند با استفاده از مصاحبه، نظرسنجی و تحلیل اسناد تبدیل شد. یکی از اولین نمونهها «زندگینامه روانی آدولف هیتلر» نوشته «اتو کروگر» است. (ر.ک: Kőváry, 2011: 739-744)
روانشناسی شخصیت: این مفهوم بر مطالعه الگوهای فکری، احساسی و رفتاری افراد با هدف درک چگونگی شکلگیری و تغییر آنها دلالت دارد. برخی نظریههای این رشته بر عوامل ژنتیکی و زیستی و برخی بر عوامل محیطی و فرهنگی، تعدادی بر اندازهگیری و توصیف ویژگیهای شخصیتی و تعدادی بر درک نحوه شکلگیری و تغییر شخصیت تمرکز میکنند. امروزه در حوزهی سیاسی و اجتماعی، کاربردهای گستردهای پیدا کرده است و هر روز بر دامنه نفوذ آن در حوزه سیاسی افزوده میشود. (ر.ک: Burger, 2022)
روانشناسی سیاسی: شاخهای میانرشتهای از روانشناسی و علوم سیاسی است که به بررسی رفتار و فرآیندهای روانی در تعامل با سیاست و عملکرد سیاسی میپردازد. (Jost et al, 2009: 72-75) این شاخه ابتدا بر عوامل فردی مانند ویژگیهای شخصیتی، فرآیندهای شناختی و هویت اجتماعی تمرکز داشت (ر.ک: Campbell et al, 1960) اما در دهههای 1950 و 1960، محققان بیشتر بهدنبال درک زیربنای روانشناختی باورهای سیاسی بودند (Adorno et al, 1950) و طی چند دههی اخیر کاربرد آن به حوزههایی نظیر روابط بینالملل، دیپلماسی، پوپولیسم، رسانههای دیجیتال و افراطگرایی سیاسی نیز گسترش یافته است. اصول بنیادین آن شامل درک تفاوتهای فردی، فرآیندهای هویت اجتماعی و سوگیریهای شناختی است. (ر.ک: Sunstein, 2019)
تیپ یا الگوی شخصیتی: مجموعهای از ویژگیهای مشترک است که افراد را از همدیگر متمایز میکند (McCrae & Costa, 1989: 21) و به واسطهی آن میتوان الگوهایی از افکار، احساسات و رفتارهای ثابت افراد را در شرایط مختلف توصیف کرد. (McAdams, 1995: 170) این الگوها راهی برای طبقهبندی شخصیتی و پیشبینی نحوه ارتباط عواملی مانند جامعه، محیط، فرهنگ و … را فراهم میکند. لذا افراد را میتوان بر اساس ترجیحات، گرایشات یا سبکهای تفکر، احساس و رفتار به تیپولوژیهای مختلف طبقهبندی کرد. (Ibid: 171)
رفتار سیاسی: کنشهایی مرتبط یا معطوف به سیاست و قدرت است (Clark & Matt, 2013: 213) که «کارل دویچ» آن را فرآیندی ارتباطی مبتنی بر تبادل اطلاعات و پیام بین افراد و گروهها میداند. وی به سه نوع فردی (رای دادن و شرکت در تجمعات سیاسی و …)، گروهی (فعالیت در احزاب، اتحادیهها و … سیاسی) و بینالمللی (مذاکره، جنگ، دیپلماسی و …) آن اشاره میکند که نتیجه تعامل دو سیستم شخصیتی و سیاسی است. (ر.ک: Deutsch, 1963) آدورنو نیز آن را فرآیندی روانشناختی متاثر از انگیزههای روانی میداند که به دو نوع عقلانی و عاطفی، قابل دستهبندی است. (Adorno et al, 1950)
افراطگرایی سیاسی: این مفهوم بر ایدئولوژی یا تفکری دلالت میکند که از فضای میانهی جامعه فاصلهی زیادی دارد (Bar-Tal, 2000: 3) و در محیطهای تعارضآمیز، به شکل درگیری شدید، بروز مییابد. افراطگرایان معمولا از ابزارهای خشونتآمیز استفاده میکنند؛ گروههای غیرمسلط در داخل و خارج از قدرت به شکل مستقیم به خشونت متوسل میشوند و مسلطها به شکل ساختاری یا نهادینهتر، از خشونت استفاده کنند. (Coleman & Bartoli, 1980: 12-13) افراطگرایی در جوامعی که با نابرابری، فقر و خشونت روبرو هستند، بروز آن بیشتر محتمل است. (Hoffer, 1951: 39) افراطگرایی طیفی است که از خشونت و تروریسم تا اعتراضات صلحآمیز و اعتصابات میتواند ظاهر شود. (Bötticher, 2017: 73-76) «ویلکاکس» 21 ویژگی را برای افراطگرایان سیاسی مانند باورهای افراطی، عدم تحمل، تعصب، خشونت و انحصارطلبی، برشمرده است. (Wilcox, 1981: 29-30)
مدارای سیاسی (Political Tolerance): بر پذیرش و تحمل عقاید و دیدگاههای سیاسی مخالف دیگران دلالت دارد و یک فضیلت اخلاقی و سیاسی است که برای حفظ صلح و ثبات در جامعه ضروری است. این مفهوم انتزاعی را برخی احترام به حق دیگران در داشتن دیدگاههای متفاوت و برخی نیز اجتناب از خشونت و آزار دیگران به دلیل باورهای آنها تعریف کردهاند. «گاتمن» مدارای سیاسی را به دو نوع «فردی» و «نهادی» تقسیم کرده است. مدارای فردی، بر پذیرش و تحمل دیدگاههای سیاسی توسط افراد صدق میکند که از طریق از طریق آموزش، فرهنگسازی و تقویت ارزشهای اخلاقی در جامعه ساخت پیدا میکند. مدارای نهادی، نیز بر پذیرش و تحمل توسط نهادهایی مانند دولت دلالت دارد و از طریق قانونگذاری، ایجاد نهادهای باز و دموکراتیک و تقویت فرهنگ مدارا در جامعه، ایجاد و ترویج میشود. (Gutmann & Dennis, 2004: 122-125)
ملاحظات نظری
نظریه پنج ویژگی شخصیت که بهعنوان مدل پنج عاملی (FFM) نیز شناخته میشود، در دهههای 1960 و 1970 توسط چندین محقق از جمله «لوئیس گلدبرگ» و «وارن نورمن» پدیدار شد. (Allport, 1937) اولین عامل «تجربهپذیری» است که بازتاب کنجکاوی و تمایل به پذیرش ایدهها، تجربیات و دیدگاههای جدید است. افراد داری این خصیصهها، از تخیل، خلاقیت و کنجکاوی فکری برخوردارند و افراد فاقد آن در برابر تغییر، مقاومتر هستند. دومین صفات «وجدان و مسئولیتپذیری»[3]است که بر سازماندهی، مسئولیتپذیری، قابل اعتماد و هدفگرا بودن دلالت دارد. افرادی دارای وظیفهشناسی بالا، منظم و کوشا هستند و افرادی دارای وظیفهشناسی پایین بیشتر تکانشی، بیدقت و بینظم هستند. سومین مجموعه «برونگرایی»[4]است که بر اجتماعی بودن، پرانرژی، قاطع، پرحرف و مشتاق بودن استوار است. چهارمین صفات «سازگاری و موافق بودن»[5]است که به تمایل فرد به دلسوز بودن، همکاری، همدلی و اعتماد به دیگران اشاره دارد و معمولاً مهربان، با ملاحظه و نوعدوست هستند. در نهایت صفات «نوروتیک بودن»[6]است که نشاندهنده تمایل فرد به تجربه احساسات منفی مانند اضطراب، افسردگی و ناامنی است. این دسته از افراد بیشتر مستعد استرس، نوسانات خلقی و پریشانی عاطفی هستند.
نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون، نظریهای جامع است که هشت مرحله از زندگی را از کودکی تا اواخر بزرگسالی توصیف میکند. هر مرحله شامل یک بحران روانی-اجتماعی است که نتایج مثبت و منفی آن بر مراحل بعدی تاثیر میگذارد. (Knight, 2017: 1049) در مرحله اول، نیازهای اساسی نوزاد و تعامل با والدین منجر به شکلگیری سبک دلبستگی میشود. مرحله دوم، کشف محیط و استقلال کودک است که با تشویق والدین تقویت میشود. در مرحله سوم، کودک مهارتهای فیزیکی و احساس گناه را تجربه میکند. مرحله چهارم به یادگیری مهارتهای جدید و مشارکت در جامعه اختصاص دارد. مرحله پنجم شامل بحران هویت نوجوانان و یافتن جایگاه خود در دنیا است. مرحله ششم به ایجاد روابط صمیمانه و پذیرش تعهدات بلندمدت مربوط میشود. مرحله هفتم در میانسالی بر مولد بودن و کمک به نسلهای آینده تمرکز دارد. در مرحله هشتم، سالمندان به ارزیابی زندگی و احساس رضایت یا یأس میپردازند. نظریه اریکسون، هرچند مورد انتقاداتی قرار گرفته، همچنان برای تحلیل زندگینامههای سیاسی و روانشناختی شخصیتها استفاده میشود. روانشناسان از این نظریه برای تحلیل زندگی و هویت افراد مانند بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش بهره بردهاند. (Hogan & Owens, 2001: 513-530)
نظریه «سیلوان تامکینز» ادعا میکند رفتار انسان عمدتاً در قالب الگوهایی به نام «اسکریپت» یا طرحواره قرار میگیرد. (Tomkins, 1992) به باور وی تغییرات طرحوارهها به اندازه افراد و تجربههای فردی آنها متفاوت است. وی صدها طرحوارهی ممکن را برچسبگذاری و تعریف میکند، اما طبقهبندی کامل همه طرحوارههای بالقوه را غیرممکن میداند. (Demos, 1995: 341-345) از میان طرحوارههای مطرح شده، سه طرحواره دارای بیشترین فراوانی هستند؛ نخست طرحوارههای هستهای است متشکل از الگوهای عاطفی اساسی یا واکنشهای رفتاری است که اغلب از تجربیات اولیه زندگی شکل میگیرند. آنها نقش مهمی در نحوه درک و واکنش افراد به موقعیتهای مختلف دارند؛ آنها معمولاً از طریق ترکیبی از استعدادهای ژنتیکی، تعاملات اولیه با مراقبان، پویایی خانواده، تأثیرات فرهنگی و تجربیات شخصی شکل میگیرند؛ نحوه تفسیر و هدایت افراد از تجربیات خود را شکل میدهند و شامل باورهایی در مورد عزت نفس، اعتماد، امنیت، عشق، صمیمیت، موفقیت و استقلال هستند. طرحوارههای هستهای ایستا نیستند و در گذر زمان در پاسخ به تجربیات جدید، تکامل مییابند. (Ibid: 371-375) دومین طرحوارههای ایدئولوژیک است که شامل باورها و ارزشهایی مهمی هستند که افراد از آنها برای درک تجربیات خود استفاده میکنند. (Tomkins, 1963: 26) آنها بر رفتار، نگرشها و فرآیندهای تصمیمگیری افراد تأثیر قدرتمندی دارند و بهعنوان فیلترهای شناختی عمل میکنند که از طریق آنها اطلاعات را تفسیر و موقعیتها را ارزیابی و انتخاب میکنند؛ بهعنوان پایهای برای تشکیل پیوندهای اجتماعی، جوامع و گروههای هویتی عمل میکنند. طرحوارههای ایدئولوژیک میتوانند در برابر تغییر مقاوم باشند و منجر به «سوگیری تأیید» شوند، جایی که افراد اطلاعاتی را که باورهایشان را تأیید میکند، جستجو میکنند و شواهد مخالف را رد یا نادیده میگیرند. (Demos,Ibid: 351-355)
نظریه سه سطحی دن پی مکآدامز
مکآدامز، بهعنوان روانشناس شخصیت و پروفسور دانشگاه نورث وسترن، با نگارش کتاب «مقدمهای بر علم روانشناسی شخصیت» و تدوین مجموعه «مطالعه روایی زندگی»[7]شناخته شده است. علایق پژوهشی او شامل هویت در جامعه، مطالعه روایی زندگیها، روانشناسی دین، بیوگرافی روانشناختی و ارزیابی و تحقیق شخصیت است. سبک مکآدامز با سازماندهی و اولویتبندی اطلاعات موجود درباره فرد آغاز میشود. او از مدل پنج عاملی شخصیت برای این سازماندهی استفاده میکند و سه سطح برای شناخت شخصیت پیشنهاد میدهد؛ نخست «سطح صفات شخصیتی»[8]شامل ویژگیهای اصلی و پایدار فرد مانند برونگرایی و وظیفهشناسی؛ دوم «سطح سازگاریهای رفتاری»[9]شامل رفتارها و انتخابهای فرد در موقعیتهای خاص و سوم «سطح روایتها و داستانهای شخصی»[10]شامل داستانهایی که فرد درباره خودش و زندگیاش تعریف میکند و به فهم رفتارها و انتخابهای او کمک میکند. مکآدامز به ثبات در شخصیت، بهویژه در بزرگسالی، اهمیت میدهد چراکه ثبات شخصیت نوعی سبک زندگی است که با تصمیمات مناسب، رفتار مداوم و نوسانات روانی متوسط مشخص میشود و مؤلفه اصلی در موفقیت و رفاه حرفهای و عاطفی است. او همچنین از نظریه طرحواره تامکینز برای تحلیل داستانهای شخصی استفاده میکند و بر نقش موقعیت و انتخابهای فردی، علاوه بر صفات، تاکید ویژهای دارد.
سبک مکآدامز، دارای خصوصیات و مبانی زیر است:
- رویکرد روایی: مکآدامز بر اهمیت روایت در شناخت شخصیت تأکید میکند، زیرا افراد هویت خود را از طریق داستانهایی میسازند که تجارب شخصی، روابط و تأثیرات فرهنگی را در بر میگیرد. این سبک شامل تحلیل این روایتها برای کشف مضامین، انگیزهها و مسیرهای توسعه است. (McAdams, 2006)
- سطوح تجزیه و تحلیل: آدامز از چارچوبی چندسطحی (شامل عوامل فردی و زمینهای) برای مطالعه شخصیت استفاده میکند و به بررسی تعامل ویژگیهای شخصیتی، گرایشی و موقعیتی میپردازد. (McAdams, 2015)
- سطوح سهگانه شخصیت: مکآدامز از مدل سلسله مراتبی شخصیت که شامل ویژگیهای گرایشی، انطباقهای مشخصه و روایتهای زندگی است، استفاده میکند. ویژگیهای گرایشی الگوهای رفتاری پایدار را نشان میدهند، انطباقهای مشخصه تفاوتهای فردی در اهداف، ارزشها و راهبردهای مقابله را شامل میشوند و روایتهای زندگی خطوط داستانی فراگیر برای معنا بخشیدن به زندگی هستند. ( McAdams, 2013: 272-295)
- یکپارچهسازی روشهای تحقیق: مکآدامز روشهای مختلف تحقیق، از جمله مصاحبههای کیفی، نظرسنجیهای کمی و مطالعات طولی را برای بررسی جامع شخصیت و رشد شخصیت ادغام میکند تا با تثلیث (سهگانهسازی) یافتهها، درک قویتری از طبیعت انسان ایجاد کند. (McAdams, 2011: 99-115.)
سطح اول (ساختاری)
متغیرها در این سطح غالباً دارای پایه فیزیولوژیکی )ژنتیکی( هستند و فرض بر این است که در طولانیمدت دچار تغییرات جزئی میشوند ازاینرو سطح اول شامل ویژگیهای کلی است. در اینجا پنج شاخص اصلی بهمثابه یک طیف در نظر گرفته میشود. با تعیین نمره این شاخصها میتوان سایر ویژگیهای را نیز درباره او پیشبینی کرد. این پنج عامل عبارتند از:
انعطافپذیری: فرد به چه میزان در قبال تجربیات و افکار نوین پذیرش دارد، به چه اندازه مشتاق و کنجکاو تجربیات جدید است، میزان خلاقیت او چقدر است، چه میزان علاقمند به فعالیتهای خارج از روال عادی است. همچنین این صفت شامل پیشبینیناپذیری و عدم تمرکز در فعالیت و علایق نیز هست. افراد دارای پذیرا بودن پایین، معمولاً محتاط و در باورهای خود متعصب هستند.
وظیفهشناسی: این شاخص میزان هدفمندی و نظم را میسنجد. کسی که در این شاخص نمره بالایی دارد وظیفهشناس، منظم، هدفمند، خویشتندار و برای کسب موفقیت تلاش میکند و در تصمیمگیریها محتاط است. البته نمره خیلی بالا میتواند سماجت و افکار وسواسی را نیز بهدنبال داشته باشد. نمره پایین معمولاً انعطافپذیری را در پی دارد و تصمیمات لحظهای و تکانهای است. در حالت شدید آن فرد نمیتواند لذتهای خود را به تاخیر بیندازد. بنابراین برای دستیابی به موفقیت پشتکار ندارد.
برونگرایی: این عامل میزان جامعهپذیری، معاشرتی بودن، فعال و پرانرژی بودن و هیجانخواهی را میسنجد. افرادی که نمره بالایی در این شاخص به خود اختصاص میدهند، معمولاً اجتماعی، پرحرف، خود اظهارگر، پرانرژی و هیجانخواه هستند. آنها بهدنبال دریافت تحریکات بیرونی هستند و شخصیت توجهخواه و سلطهجویی دارند و در نقطه مقابل نیز کم حرف، متفکر و بیعلاقه به معاشرت خواهند بود، از دیگران کنارهگیری میکنند و قادر هستند با تنهایی خودشان سرگرم باشند.
سازگاری: این عامل میزان اعتماد، همکاری، توافق و همدلی با دیگران را میسنجد. افرادی که نمره بالایی در این شاخص میگیرند، معمولاً خونگرم، مهربان، نوعدوست، رک و بیریا، فروتن و خوشبین هستند. با نگاه ظن و شک به دیگران نمینگرند. بهراحتی میتوانند با دیگران کنار بیایند و با آنها تعامل و همکاری کنند. افرادی که نمره پایینی در این شاخص دارند ستیزهجو و رقابتطلب بوده و علاقهای به زندگی دیگران نشان نمیدهند و به احساسات آنها بیتوجه هستند.
روانرنجوری: این عامل بر میزان غم، شرم، خشم، گناه، حسادت، ترس و… افراد دلالت دارد. بیثباتی در هیجانات و عواطف، تحریکپذیری و تنشزایی در این سطح سنجیده میشود. به چه میزان پرتنش و است. نمره بالا در این شاخص استرس زیادی را به دنبال خواهد داشت، درباره چیزهای مختلفی نگران است، خیلی زود ناراحت میشود؛ توانایی سازگاری با محیط را ندارد؛ بر مشکلات نمیتواند بهراحتی غلبه کند؛ مشکلات را بزرگ میپندارد و خلقش خیلی سریع تغییر میکند. (ر.ک: McAdams, 2015)
سطح دوم (انطباقهای شاخص)
سطح دوم شامل دغدغهها، انگیزهها و اهداف شخصی افراد در زندگی است. در این مرحله، فرد از نظر هدفها، ارزشها، تلاشها و خواستههایی که به او انگیزه میدهند، مورد ارزیابی قرار میگیرد. این سطح به این پرسش می پردازد که چه چیزهایی برای فرد مهم است و چه موضوعاتی در زندگی او پررنگ تر هستند. در این سطح، درک میشود که فرد برای رسیدن به خواستهها و انگیزههای خود از چه راهبردها و استراتژیهایی استفاده میکند. همچنین مشخص میشود که در هر موقعیت خاص، فرد به چه موضوعی بیشتر اهمیت میدهد و برای به دست آوردن آن چه مسیرهایی را طی کرده است. انطباقهای شاخص شامل موارد متنوعی از روشهای روانشناختی است که از نظر پایداری شبیه به صفات هستند، اما در طول زمان میتوانند تغییر کنند. این موارد عبارتند از: استراتژیهای مقابله، جهتگیری هدف، مکانیسمهای دفاعی، خودکارآمدی، باورهای کنترلپذیری، تسلط و خوش بینی. (Ibid) بنابراین، سطح دوم نظریه مکآدامز به بررسی انگیزهها، اهداف، ارزشها و راهبردهای افراد برای رسیدن به خواستههایشان در زندگی میپردازد که از انطباقهای شاخص و متغیر آنها تشکیل شده است.
سطح سوم (هویت روایی)
سطح سوم در نظریه مکآدامز، «هویت روایی» نامیده میشود که شامل عناصر گستردهای از شخصیت مانند داستان زندگی فرد، خاطرات اتوبیوگرافیک (خودزندگینامهای) و حس هویت اوست. در این سطح، هر فردی داستان زندگی خود را به شیوهای خاص روایت میکند. برخی خود را در نقش قربانی یا مظلوم جلوه میدهند، برخی دیگر نقش ناجی را برعهده میگیرند و در تلاش برای نجات دیگران از مشکلات هستند. گروهی نیز نقشهای مراقب، معلم یا پلیس را در زندگی خود ایفا میکنند. بنابراین، باید دید فرد چه نقشی را برای خود در روایت زندگیاش برگزیده است. در این سطح، بیشتر افراد هنگام تأمل درباره ثبات شخصیتی خود، به هویت یا گذشته زندگیشان میاندیشند، نه صرفاً صفات یا انطباقهای شاخص خود را. همانطور که افراد زندگی را میگذرانند، بهطور مداوم شرح حال زندگی خود را مرور میکنند. حس هویت آنها که اغلب با گذشت زمان شکل میگیرد، میتواند مورد تجدیدنظر و اصلاح قرار گیرد تا با زندگی و تجربیات فرد متناسبتر و غنیتر شود. (Ibid) بنابراین، در این سطح، شخصیت باید با گذشت زمان تغییرات بیشتری را نسبت به دو سطح دیگر (صفات و انطباقهای شاخص) نشان دهد، هرچند ارزیابی این تغییرات دشوارتر است.
بیوگرافی محمد خاتمی
محمد خاتمی متولد ۲۱ مهر ۱۳۲۲ در شهر اردکان در استان یزد و مشهورترین سیاستمدار اصلاحطلب ایرانی است که از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ بهعنوان پنجمین رئیسجمهور ایران فعالیت میکرد. در سال ۲۰۰۹، مجلهی «نیوزویک» او را چهارمین مرد قدرتمند در ایران نامید.[11]خاتمی از سال ۱۳۴۱ به فعالیتهای سیاسی پرداخت و عضو انجمن اسلامی دانشجویان اصفهان بود. او در سال ۱۳۵۹ نمایندهی اردکان و میبد در مجلس شورای اسلامی شد و در همان سال بهعنوان نمایندهی آیتالله خمینی، به سرپرستی مؤسسهی کیهان منصوب شد. از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۱، ریاست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده داشت. خاتمی از سال ۱۳۷۱ مشاور رئیسجمهور و رئیس کتابخانهی ملی بود و در دانشگاه نیز تدریس میکرد. او در سال ۱۳۷۵ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی شد. او در انتخابات سال ۱۳۷۶ با کسب بیش از ۲۰ میلیون رأی (۷۰ درصد آراء) به نامی برجسته برای جنبش اصلاحطلبی در ایران بدل شد و بسیاری او را بهعنوان رهبر جریان اصلاحطلبی در چند دههی اخیر ایران میشناسند. او پس از پایان دو دوره ریاستجمهوری، بنیاد باران را پایهگذاری کرد. و بعد از وقایع سال 1388 به او اجازه حضور در فضای رسمی و سیاسی کشور داده نشد. (ر.ک: Tazmini, 2009)
بیوگرافی روانشناختی خاتمی بر اساس نظریه مکآدامز
بر مبنای مراحل رشد هشتگانه اریکسون (مورد استفاده در نظریه فوق) میتوان گفت تولد خاتمی در خانوادهای مذهبی، با ثبات و امن، حس اعتماد به جهان بیرون را در وی تقویت کرد. خاتمی در دوران کودکی و بواسطهی تشویق خانواده، احساس استقلال را تجربه کرد. این مرحله پایه اعتماد بعدی او را در پیگیری تحصیلات و جاهطلبیهای سیاسی قرار داد. دوران نوجوانی خاتمی با چالش ایجاد حس روشن هویتی مواجه بود. تحصیلات عالی را در دانشگاه اصفهان و در رشته فلسفه ادامه داد. این مرحله در شکلگیری هویت او بهعنوان یک اصلاحطلب و رهبر در بافت اسلامی ایران بسیار مهم بود. دوران بزرگسالی خاتمی با مشارکت سیاسی و اجتماعی قابل توجهی همراه بود. ازدواج و صاحب فرزند شدن وی، به ایجاد تعادل بین حرفه سیاسی و زندگی خانوادگی، توانایی او را در ایجاد روابط صمیمی و در عین حال حفظ تعهد خود به خدمات عمومی منجر شد. کارنامه خاتمی در دوران تصدیگری اجرایی و سیاسی که اشاره شد، منعکس کننده مولد بودن – مراقبت از نسل بعدی و کمک به بهبود جامعه است. تأسیس بنیاد باران پس از ریاستجمهوری وی گواهی دیگری بر تلاش زاینده اوست.
بر این اساس، میتوان شخصیت خاتمی را چنین توضیح داد که در مرحلهی نوزادی (اعتماد در برابر بیاعتمادی) از وی احمدینژاد اطلاعاتی در دست نیست تا بتوان این مرحله را قضاوت کرد. مرحلهی نوپایی (استقلال در برابر شرم و تردید)، خاتمی در دوران کودکی شخصیتی مستقل و فعال داشته که نشان از گذر موفق از این مرحله است. مرحلهی سنین بازی (ابتکار در برابر گناه) فعالیتهای اجتماعی و سیاسی خاتمی از دوران نوجوانی حاکی از پرورش حس ابتکار و خلاقیت در این مرحله است. مرحلهی سنین مدرسه (کوشش در برابر کمبود) تلاشهای تحصیلی خاتمی در دوران دانشآموزی و دانشجویی نشاندهنده گذر موفق از این مرحله است. مرحلهی نوجوانی (هویت در برابر آشفتگی نقش) فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی وی در دوران نوجوانی و جوانی بیانگر کسب هویت یکپارچه و گذر از این مرحله به خوبی است. مرحلهی جوانی اولیه (صمیمیت در برابر انزوا) روابط صمیمانه خاتمی با خانواده، دوستان و هواداران نشان میدهد که او توانسته از این مرحله به خوبی عبور کند. مرحلهی میانسالی (خلاقیت در برابر رکود) فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خاتمی در دوران میانسالی حاکی از خلاقیت و پویایی اوست. مرحله سالمندی (کمال در برابر ناامیدی) با توجه به سن فعلی خاتمی، هنوز نمیتوان در این مرحله قضاوت کرد. بنابراین، بر اساس اطلاعات موجود، به نظر میرسد خاتمی توانسته از اکثر مراحل رشد شخصیت به خوبی عبور کند و شخصیتی یکپارچه، مستقل، خلاق و دارای روابط صمیمانه را شکل دهد که میتواند ریشه در تجربیات اولیه زندگی و محیط خانوادگی مناسب وی داشته باشد. در ادامه سه سطح شخصیتی مورد مطالعه در نظریه مک آدامز برای مطالعه شخصیت خاتمی مورد تبیین قرار میگیرد.
سطح اول
گشودگی ذهن و انعطافپذیری: خاتمی اغلب به عنوان چهره ای انعطافپذیر و گشوده به ایدههای جدید شناخته می شود. این ویژگی از چند جنبه در او مشهود است: پیشینه علمی در رشته فلسفه اسلامی و غربی که بینش وسیعی را برایش فراهم کرد؛ طرح «گفتگوی میان تمدنها» که بر گفتگوی بین فرهنگی و درک متقابل تاکید داشت؛ (ر.ک: خاتمی، 1378) حمایت از اصلاحات اجتماعی، سیاسی، آزادیهای سیاسی، حاکمیت قانون و نوسازی نظام سیاسی؛ تلاش برای ارتقای جامعه مدنی و کاهش دخالت دولت در زندگی خصوصی؛ تاکید بر گفتگو در داخل و خارج و اهمیت ارتباط بین فرهنگها و نظامهای مختلف سیاسی؛ (ر.ک: بدیعی بهنمیری، ۱۳۷۸) ترویج جامعهای فراگیر و مداراجو از طریق حمایت از هنر، ادبیات و مبادلات فرهنگی؛ تعهد قوی به اصول تساهل و انعطافپذیری باوجود مخالفت محافظه کاران. (Tazmini, 2009: 87-120) در مجموع، دوران ریاستجمهوری خاتمی و فلسفه سیاسی مدارای او، نشان دهنده گشودگی ذهن، رویکرد منعطف و مترقی به حکومتداری بود، هرچند با چالشهای متعددی در این راه روبرو شد.
وظیفهشناسی و مسئولیتپذیری: بر اساس اطلاعات موجود، شواهد زیر حاکی از برخوردار بودن خاتمی به میزان زیاد از این خصیصه است: رویکرد سیستماتیک و تعهد به اصول دموکراتیک در پیگیری اصلاحات سیاسی؛ سازماندهی و مسئولیتپذیری بالا در طول دوران سیاسی از جمله در سمت وزیر فرهنگ و ارشاد؛ تلاش برای تعادل بخشیدن به سیاستهای فرهنگی با آزادی فکری و هنری؛ پیگیری سیاستهایی برای تقویت عدالت اجتماعی، توسعه اقتصادی و اصلاحات سیاسی مطابق با وعدههای انتخاباتی؛ ارائه لوایح برای بهبود شرایط حقوقی و اجتماعی در ایران؛ تعهد به حکمرانی اخلاقی، شفافیت، مبارزه با فساد و ارتقای پاسخگویی در دولت؛ تاکید بر استانداردهای اخلاقی و صداقت که نشاندهنده وجدانگرایی و مسئولیتپذیری اوست. (ر.ک: Jahanbegloo, 2001)) بنابراین، با توجه به شواهد فوق میتوان گفت که خاتمی از وظیفهشناسی، تعهد به اصول دموکراتیک، مسئولیتپذیری و وجدان کاری بالایی در دوران ریاستجمهوری خود برخوردار بوده است.
برونگرایی: برونگرایی یکی از ویژگیهای برجسته شخصیتی خاتمی در دوران ریاستجمهوریاش بود که در ابعاد مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی او نمود داشت: تأکید بر گفتگو، تعامل و خوش برخوردی در تعاملات داخلی و بین المللی؛ (ر.ک: نقیبزاده و امانیزوارم، ۱۴۰۰) ایجاد فضای سیاسی بازتر و ارتباطی تر در ایران از طریق گفتگو با شهروندان، روشنفکران و فعالان سیاسی؛ قاطعیت در پیشبرد اصلاحات سیاسی و دفاع از گشایش بیشتر سیاسی، آزادی بیان و توسعه جامعه مدنی؛ شور و اشتیاق و تعامل پرانرژی در بهبود روابط بین المللی ایران از طریق سفرها و ملاقات با رهبران جهان؛ شور و انرژی برونگرایانه در سخنرانیها و حضورهای عمومی و توانایی الهامبخشی به مخاطبان. (ر.ک: خاتمی، 1386) با این حال، خاتمی دارای برونگرایی متعادل بود و توانست تعادل مناسبی بین برونگرایی و درونگرایی در موقعیتهای مختلف حفظ کند. در مجموع، برونگرایی خاتمی در ابعاد مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی او نمود داشت و تأثیر قابل توجهی بر تلاش هایش برای ایجاد جامعهای بازتر و ارتباطیتر در ایران گذاشت.
سازگاری: یکی دیگر از ویژگیهای برجسته شخصیتی خاتمی بود که در رفتار سیاسی و شخصی او نمود داشته است: دفاع پیوسته از حقوق افراد و تلاش برای ایجاد فضای سیاسی باز و احترام به صداهای مخالف؛ تأکید بر تقویت تفاهم و همکاری بین فرهنگها که نشان از اعتقاد به همدلی و احترام متقابل در سطح جهانی دارد؛ (ر.ک: خاتمی، همان) تعاملات بین فردی صمیمی، گفتگوی معنادار با همه گروهها، گوش دادن، درک و احترام به دیگران حتی در مواجهه با اختلاف نظر؛ ایجاد حس اعتماد و خوشبینی در مردم از طریق اعتقاد به پتانسیل تغییرات مثبت از طریق تلاش جمعی؛ تشویق به تلاشهای مشترک میان جناحهای سیاسی برای دستیابی به اهداف مشترک؛ ایجاد پلهای ارتباطی بین گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی (ر.ک: Tazmini, 2009) که نشان از اعتقاد به قدرت اتحاد و همکاری دارد.
در مجموع، سازگاری بالای خاتمی از طریق تعهد به حقوق مدنی، طرفداری از گفتگو و همکاری بین المللی، تعاملات محترمانه و همدلانه و اعتماد به پتانسیل جمعی برای تغییرات مثبت نمایان است. این ویژگی به طور قابل توجهی رویکرد او به رهبری و تلاش برای ایجاد جامعه ای عادلانه تر و هماهنگ تر در ایران را شکل داده است. بنابراین در سطح انطباقهای شاخص، شخصیت خاتمی با روانرنجوری پایین، برونگرایی متعادل، گشودگی به تجربه بالا، سازگاری بالا و وجدانگرایی بالا توصیف میشود که نشان از شخصیتی متعادل، منطقی و سازگار دارد.
سطح دوم
محمد خاتمی با تاکید بر حقوق مدنی، اصلاحات سیاسی و ایجاد جامعهای بازتر، اهداف بلندمدتی را دنبال کرده است که نشاندهنده تعهد عمیق او به ارزشهای دموکراتیک، آزادی بیان و عدالت اجتماعی است. (همان) او تلاش داشت فضایی فراهم کند که در آن صداهای مخالف شنیده و مورد احترام قرار گیرند (ر.ک: خاتمی 1383) که این امر نشاندهنده نوعدوستی و ارزشگذاری به حقوق انسانی است. خاتمی با راهاندازی ابتکار «گفتگوی تمدنها»، خواستهای برای تقویت تفاهم و همکاری بین فرهنگها و ملل مختلف داشت. این ابتکار، به دنبال ایجاد تعامل سازنده بین تمدنها بود و بر اهمیت همدلی، مهربانی، و احترام متقابل در مقیاس جهانی تاکید میکرد. (ر.ک: Ansari, 2012) انگیزه خاتمی برای تغییرات مثبت اجتماعی و سیاسی از طریق اصلاحات، از تعهد او به اصول دموکراتیک و عدالت اجتماعی نشأت میگیرد. او به پتانسیل تغییرات مثبت از طریق تلاش جمعی باور داشت (ر.ک: متقی و پیری، ۱۳۹۶) و همواره به دنبال ایجاد پلهایی بین گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی در ایران بود. (ر.ک: خاتمی 1383) خاتمی در سخنرانیها و حضورهای عمومی خود شور و اشتیاق یک رهبر برونگرا را نشان میداد. سخنرانیهای او با شور و شوق و اعتقاد عمیق به دیدگاههایش برای یک ایران بازتر و پیشروتر مشخص میشد و توانایی او در الهام بخشیدن به مخاطبانش یکی از ویژگیهای بارز شخصیت او بود. (ر.ک: خاتمی، 1386)
خاتمی برای رسیدن به اهداف و خواستههای خود از استراتژیهای متنوعی استفاده کرد. او با راهاندازی ابتکار «گفتگوی تمدنها» و تلاش برای ایجاد فضای سیاسی بازتر در ایران، مسیرهای متفاوتی را پیمود. این استراتژیها شامل تقویت تعاملات بینالمللی و ایجاد گفتگوهای معنادار با گروههای مختلف داخلی و خارجی بود. (ر.ک: حقشناس و پیری سارمانلو، ۱۳۹۵) خاتمی در مواجهه با چالشهای سیاسی از مکانیسمهای دفاعی و استراتژیهای مقابلهای مختلفی استفاده کرد. او با اعتماد به نفس و خوشبینی به تغییرات مثبت باور داشت و تلاشهایش را به سوی اهداف اصلاحطلبانه معطوف میکرد. (Jahanbegloo, Ibid) این سازگاریهای بارز نشاندهنده رویکرد مشارکتی و دلسوزانه او در رهبری است و بر تعهد او به ارزشها و اهدافش تاکید دارد.
در نتیجه محمد خاتمی با توجه به سطح دوم نظریه مکآدامز، بهعنوان فردی با اهداف بلندمدت و ارزشهای انسانی عمیق، از استراتژیها و مسیرهای متنوعی برای دستیابی به این اهداف استفاده کرده است. تعهد او به حقوق مدنی، اصلاحات سیاسی و تقویت تعاملات بینالمللی نشاندهنده سازگاری و تطابق با شرایط متغیر اجتماعی و سیاسی است. این ویژگیها، او را بهعنوان رهبری معتقد به اصول اخلاقی و انسانی برجسته کرده و تاثیرات ماندگاری بر سیاست و جامعه ایران گذاشته است.
سطح سوم
با توجه به اطلاعات ارائه شده در منابع، میتوان نظام عقیده شناختی یا باورهای هستهای خاتمی را به این شرح تحلیل کرد که براساس اظهارات و رفتارهای خاتمی، باورهای اصلی او عبارتند از اسلام معتدل و منطقی، آزادیهای مدنی و حقوق بشر، عقلانیت و گفتگوی تمدنها. موضوع اصلی داستان زندگی خاتمی، تلاش برای اصلاحات، آزادیخواهی و گفتگوی تمدنها در چارچوب نظام جمهوری اسلامی بوده است. خاتمی همواره آرزوی یک جامعه آزاد، عادلانه و متکی بر عقلانیت را در سر میپروراند که در تلاشهای اصلاحطلبانه او متجلی شده است. چند بخش یا دورهی مهم در زندگی وی هسته اصلی داستان زندگی او را تشکیل داده است: دوران تحصیل و فعالیتهای دانشجویی وی میتواند ریشهی شکلگیری باورها و اندیشههای اصلاحطلبانه و آزادیخواهانه او را توضیح دهد؛ مبارزات سیاسی و تجربه زندان او در رژیم پهلوی نقش مهمی در شکلگیری هویت سیاسی و باورهای آزادیخواهانه وی داشته است؛ ریاستجمهوری و دوران اصلاحات که با شعارهای اصلاحات، آزادی بیان و گفتگوی تمدنها همراه بود، هسته مرکزی داستان زندگی سیاسی او محسوب میشود. فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی پس از ریاستجمهوری: خاتمی پس از پایان دوران ریاستجمهوری نیز با سخنرانیها، نوشتهها و حضور در عرصههای فرهنگی و اجتماعی، همچنان در راستای آرمانهای آزادیخواهانه و اصلاحطلبانه خود گام برداشته است. داستان زندگی خاتمی با حال و هوای امیدواری به تغییر و اصلاحات، اما همراه با چالشها و موانع همراه بوده است و با ویژگیهایی چون اعتدال، منطق، آزادیخواهی و گفتگو توصیف میشود. پایان داستان زندگی خاتمی نیز هنوز مشخص نیست، اما او همچنان امیدوار به تحقق آرمانهای خود است. بر اساس اطلاعات موجود زندگی و روایت زندگی خاتمی به هر سه عامل اصلی که در نظریه مکآدامز برای تحلیل داستان زندگی افراد مطرح شده است، پاسخ میدهد:
عاملیت و کنترل بر زندگی: خاتمی در طول زندگی خود از جمله در دوران مبارزات سیاسی، ریاستجمهوری و فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی، نقش فعال و تاثیرگذاری در شکل دادن به رویدادها و جهتگیریهای زندگی خود داشته است. این امر نشاندهنده عاملیت و کنترل او بر روایت زندگیاش است.
صمیمیت و روابط بینفردی: در زندگینامه خاتمی، روابط صمیمانه و نزدیک او با خانواده، دوستان و هواداران به چشم میخورد. همچنین تاکید وی بر گفتگو، تعامل و ارتباطات سازنده در عرصه سیاسی و اجتماعی نشان از اهمیت صمیمیت در روایت زندگی او دارد.
انسجام داستان: با مرور زندگینامه و اظهارات خاتمی میتوان یک انسجام و پیوستگی در روایت زندگی او مشاهده کرد که حول محورهای اصلاحطلبی، آزادیخواهی، گفتگو و اعتدال شکل گرفته است.
بیوگرافی محمود احمدینژاد
احمدینژاد در 6 آبان 1335 در شهر سمنان به دنیا آمد. او دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و در سال 1354 با کسب رتبه 132 در کنکور سراسری، در رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد. در دوران دانشجویی، احمدینژاد به فعالیتهای سیاسی و انقلابی روی آورد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. او در جنگ ایران و عراق نیز حضور داشت. پس از جنگ، وی مسئولیتهای مختلفی را در سپاه و دولت بر عهده گرفت؛ از جمله ریاست کمیته مستضعفان سپاه، معاونت فرهنگی و عمرانی شهرداری تهران، و استانداری اردبیل، و شهرداری تهران. در سال 1384، وی با شعارهای مبارزه با فساد و عدالتمحوری در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد و بهعنوان ششمین رئیسجمهور ایران انتخاب شد. (ر.ک: علیبابایی: 1398، ج1) او در سال 1388 نیز برای دور دوم ریاستجمهوری انتخاب شد. دوران ریاستجمهوری احمدینژاد با چالشهای داخلی و خارجی همراه بود؛ از جمله تنش با غرب بر سر برنامه هستهای ایران، (ر.ک: باقری دولتآبادی و شفیعی سیفآبادی، ۱۳۹۵) تحریمهای بینالمللی و اعتراضات گسترده پس از انتخابات 1388. (ر.ک: Naji, 2008) پس از پایان دوره دوم ریاستجمهوری در سال 1392، احمدینژاد از عرصه سیاسی کنار رفت و با وجود اصرارش برای حضور در انتخابات و عرصهی سیاسی کشور، از سوی رهبری ایران منع شد. در ادامه سه سطح شخصیتی مورد مطالعه در نظریه مکآدامز برای مطالعه شخصیت احمدینژاد مورد تبیین قرار میگیرد.
بیوگرافی روانشناختی احمدینژاد بر اساس نظریه مکآدامز
بر اساس اطلاعات موجود در منابع، میتوان شخصیت احمدینژاد را از منظر مراحل هشتگانه رشد شخصیت اریکسون به این شرح تحلیل کرد. نخست اینکه اطلاعات کافی در مرحلهی نوزادی (اعتماد در برابر بیاعتمادی) از احمدینژاد در دست نیست تا بتوان در این مرحله قضاوت کرد. در مرحلهی نوپایی (استقلال در برابر شرم و تردید) گزارشها حاکی از آن است که احمدینژاد در دوران کودکی، رفتارهای لجبازانه و تندخویی از خود نشان میداد که میتواند نشانهای از عدم گذر موفق از این مرحله باشد. (ر.ک: ) در مرحلهی سنین بازی (ابتکار در برابر گناه) اطلاعات کمی در این زمینه وجود دارد، اما گرایشهای افراطی و انقلابی احمدینژاد در سالهای بعد میتواند ریشه در این مرحله داشته باشد. در مرحلهی سنین مدرسه (کوشش در برابر کمبود) منابع به تلاشهای تحصیلی و پشتکار احمدینژاد در دوران دانشآموزی اشارهای نکردهاند. در مرحلهی نوجوانی (هویت در برابر آشفتگی نقش) گرایشهای افراطی و انقلابی احمدینژاد در دوران دانشجویی میتواند نشانهای از مشکلات وی در کسب هویت یکپارچه در این مرحله باشد. در مرحلهی جوانی اولیه (صمیمیت در برابر انزوا) اطلاعات محدودی در این زمینه وجود دارد، اما رفتارهای تندروانه و افراطی احمدینژاد میتواند حاکی از مشکلات در برقراری صمیمیت سالم باشد. (ر.ک: علی بابایی، 1398) در دورهی میانسالی (خلاقیت در برابر رکود) فعالیتهای سیاسی و انقلابی احمدینژاد در این دوره میتواند نشانه خلاقیت وی در این زمینه باشد، اما در عین حال رکود در سایر حوزهها را نشان میدهد. در دورهی سالمندی (کمال در برابر ناامیدی) با توجه به سن کنونی احمدینژاد، هنوز نمیتوان در این مرحله قضاوت کرد. بنابراین، بر اساس اطلاعات موجود، به نظر میرسد احمدینژاد در برخی مراحل رشد شخصیت از جمله استقلال، هویت و صمیمیت با چالشهایی روبرو بوده که میتواند ریشه در تجربیات اولیه زندگی و محیط خانوادگی وی داشته باشد. این امر منجر به شکلگیری شخصیتی افراطی، تندرو و دارای مشکلات در برقراری روابط سالم شده است. در ادامه سه سطح شخصیتی مورد مطالعه در نظریه مکآدامز برای مطالعه شخصیت احمدینژاد مورد تبیین قرار میگیرد.
سطح اول
انعطافپذیری (گشودگی ذهن): بر اساس اظهارات و رفتارهای احمدینژاد، به نظر میرسد او از انعطافپذیری و گشودگی ذهن پایینی برخوردار بوده است. سیاستهای تقابلی و انزواطلبانه وی در عرصه بینالمللی، (ر.ک: Asefi, 2012) مواضع افراطی و تندروانه در مسائل مذهبی و سیاسی و عدم تمایل به گفتگو و تعامل سازنده با مخالفان، نشاندهنده کمبود گشودگی به ایدهها و تجربیات جدید است. (ر.ک: Naji, Ibid)
وظیفهشناسی و مسئولیتپذیری: احمدینژاد در برخی زمینهها از وظیفهشناسی و مسئولیتپذیری بالایی برخوردار بوده است. (ر.ک: محمدی، 1388)حضور وی در جبهههای جنگ، تصدی مسئولیتهای مختلف در سپاه و دولت و پیگیری برنامهها و شعارهای انتخاباتی خود در دوران ریاستجمهوری، نشان از تعهد و احساس مسئولیت وی در قبال وظایف محوله دارد.
برونگرایی: در زمینه برونگرایی، احمدینژاد رفتاری متناقض از خود نشان داده است. از یک سو، سخنرانیها و حضورهای پرشور وی در میان هواداران (ر.ک: والیزاده، ۱۳۹۲) حاکی از برونگرایی است. اما از سوی دیگر، عدم تمایل به گفتگو و تعامل سازنده با مخالفان و جریانهای سیاسی رقیب، میتواند نشانهای از درونگرایی و انزوا باشد.
سازگاری: در نهایت، در زمینه سازگاری نیز احمدینژاد عملکرد ضعیفی از خود نشان داده است. مواضع تند و افراطی وی، عدم تمایل به گفتگو و تعامل با مخالفان و تصمیمات یکجانبه و غیرمنعطف در عرصه سیاست داخلی و خارجی، همگی نشاندهنده کمبود سازگاری و انطباقپذیری با شرایط متغیر است.
در مجموع، شخصیت احمدینژاد در سطح اول با ویژگیهایی چون انعطافپذیری و گشودگی ذهن پایین، وظیفهشناسی و مسئولیتپذیری متناقض، برونگرایی متغیر، و سازگاری ضعیف توصیف میشود. این ویژگیها میتواند ریشه در تجربیات اولیه زندگی، باورها و محیط خانوادگی وی داشته باشد. (Immelman, 2009: 5-7)
سطح دوم
احمدینژاد اهداف و ارزشهای خاصی را دنبال میکرد که به وضوح در سیاستها و اقدامات او منعکس میشد. یکی از اهداف اعلانی و اصلی او، تقویت عدالت اجتماعی و کاهش فاصله طبقاتی بود. او به طور مداوم بر اهمیت رسیدگی به نیازهای مستضعفان و بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی آنها تأکید میکرد. (ر.ک: احمدینژاد، 1387)ارزشهای احمدینژاد نیز به شدت با ایدئولوژیهای انقلابی و اسلامی پیوند داشت و او خود را بهعنوان پاسدار این ارزشها معرفی میکرد. (ر.ک: Tait, 2005, July 2) احمدینژاد بهعنوان رئیسجمهور، تلاشهای گستردهای برای اجرای برنامههای توسعهای و عمرانی انجام داد. او در طرحهای بزرگی مانند مسکن مهر و توسعه زیرساختهای کشور نقش فعالی داشت. این اقدامات نشاندهنده خواستههای او برای ایجاد تغییرات عمده در زندگی مردم و بهبود وضعیت اقتصادی کشور بود. انگیزههای احمدینژاد را میتوان در چند دسته اصلی طبقهبندی کرد؛ نخست انگیزههای ایدئولوژیک خاص است که بهشدت به آنها پایبند بود و در تصمیمگیریها و سیاستهایش آنها را دخالت میداد؛ (ر.ک: Shahi, 2011) دوم انگیزههای ملیگرایانه مبنی ارتقاء ایران در سطوح منطقهای جهانی بود و همین انگیزه سبب شد تا در سیاست خارجی، رویکردی مقاومتی و ضدغربی اتخاذ کند؛ سوم انگیزههای شخصی مبتنی بر نشان دادن خود بهعنوان رهبری قوی، کاریزماتیک و تاثیرگذار است که این انگیزه شخصی نیز در سبک رهبری و تعاملات او با دیگران مشهود بود. استراتژیهای دستیابی به اهداف احمدینژاد متنوع بوده است از جمله استفاده از رسانهها بهطور گسترده (سخنرانیهای جنجالی و مصاحبههای متعدد بهمنظور جلب توجه و حمایت)، اجرای برنامههای پوپولیستی اقتصادی مانند مسکن مهر و یارانههای نقدی و در نهایت مقاومت در برابر فشارهای خارجی که باعث شد که در برخی موارد به تنشهای بینالمللی منجر شود.
در نتیجه شخصیت احمدینژاد طبق سطح دوم، ترکیبی از اهداف و ارزشهای ایدئولوژیک، انگیزههای ملیگرایانه و شخصی است. تطبیقها و استراتژیهای احمدینژاد در کارنامه سیاسیاش نشاندهنده شخصیت بیاعتماد و جاهطلب اوست. او اغلب خود را بهعنوان یک نجاتدهنده عادل به تصویر میکشید که از روایتها و جعلهای بزرگ برای تقویت ارزش شخصی و موقعیت سیاسیاش استفاده میکرد. رویکرد تقابلی او در روابط بینالملل و تأکید او بر خلوص ایدئولوژیک، استفاده استراتژیک او از ویژگیهای غالبش برای حفظ قدرت و نفوذ را نشان میدهد. (Immelman, 2009: 10-12)
سطح سوم
احمدینژاد داستان زندگی خود را در نقش قهرمان و نجاتدهنده مردم ایران (در برابر ظلم قدرتهای داخلی و خارجی) تعریف میکند که از طبقات پایین جامعه برخاسته و با تلاش و سختی به مقامات بالا رسیده است. (ر.ک: احمدینژاد، همان) وی حافظه اتوبیوگرافیک خود را بهگونهای ساخته است که تجربیات دوران انقلاب و جنگ را بهعنوان نقاط عطف زندگی خود معرفی میکند. احمدینژاد احساس هویت قوی بهعنوان یک انقلابی و ملیگرا که نگهبان اصول و ارزشهای خاص خود (دولت بهار) بازتاب میدهد. برخی نکات کلیدی درک نظام عقیده شناختی احمدینژاد، عبارتند از باورهای مذهبی افراطی و تفسیر انحصارگرایانه از اسلام که در سخنرانیها و رفتارهای احمدینژاد نمود داشته است؛ نگرش ضداستکباری و ضدغربی که در مواضع سیاسی و دیپلماتیک او نمایان بود؛ (ر.ک:Zahedi & Memarian, 2007) باور به ظهور منجی و انتظار فرج که در بسیاری از اظهارات و رفتارهایش مشهود است. با مرور زندگینامه و اطلاعات موجود، میتوان چند بخش یا دوره مهم را بهعنوان هسته داستان زندگی احمدینژاد برشمرد؛ نخست دوران کودکی و نوجوانی در محیط روستایی و خانواده مذهبی که این دوره میتواند ریشه باورها و نگرشهای مذهبی افراطی و ضدغربی او را توضیح دهد. تجربه جنگ ایران و عراق که حضور در جبهههای جنگ و تجربه مستقیم رنج و درگیری میتواند بر شکلگیری نگرشهای امنیتی، ملیگرایانه و ضداستکباری او موثر بوده باشد. محیط و دوستان دانشجویی مانند «مجتبی ثمرههاشمی» و «صادق محصولی» که در شکلگیری افکار و باورهای سیاسی-مذهبی او نقش داشتهاند؛ فعالیتهای سیاسی و عضویت در سپاه پاسداران که این دوره زمینهساز گرایشهای افراطی، انقلابی و ضدغربی او بوده است؛ دوران ریاستجمهوری که تصمیمات و رفتارهای او در این دوره مهم، بازتاب هویت روایی و باورهای هستهای وی در عمل بوده است.
در کل میتوان گفت داستان و روایت زندگی احمدینژاد، به مثابه یکی از شخصیتهای قهرمان است که با بیعدالتیهای جهانی و فساد داخلی میجنگد. او تصویری از یک رهبر الهام گرفته از خود ایجاد کرد که در برابر شرارتهای جهان ایستاده است. این روایت با مفهوم « ایملمن» از «پارانویید متعصب» همخوانی دارد. جایی که وی خود را نابغه یا شخصیت مقدسی میبیند که با بدخواهی در حال مبارزه است. بر همین مبنا رفتارهای مستبدانه و پرخاشگرانه او توجیه میشود. مشخصات شخصیتی یادشده، تأثیر متقابل پیچیدهای از پارانویا، خودشیفتگی و تعصب ایدئولوژیک را نشان میدهد که استراتژیهای سیاسی و سبک رهبری احمدینژاد را شکل میدهد. (Immelman, 2009: 14-16)
نتیجهگیری
بر اساس نظریه مکآدامز، تفاوتهای اصلی بیوگرافی روانشناختی خاتمی و احمدینژاد در سطح اول یعنی سطح ساختاری به این شرح است:
- گشودگی ذهن و انعطافپذیری؛ خاتمی: باورهای اصلاحطلبانه و آزادیخواهانه و تمایل به گفتگو و تعامل سازنده با مخالفان. احمدینژاد: گرایشهای افراطی و انقلابی و عدم تمایل به گفتگو و تعامل سازنده با مخالفان.
- وظیفهشناسی و مسئولیتپذیری؛ خاتمی: تعهد عمیق به اصول دموکراتیک و حقوق بشر و تلاش برای تحقق آرمانهای خود. احمدینژاد: گرایش به قدرت و کنترل و عدم تمایل به مسئولیتپذیری در قبال تصمیمات.
- برونگرایی؛ خاتمی: تمایل به گفتگو و تعامل سازنده با مخالفان و تلاش برای برقراری صمیمیت و روابط سالم. احمدینژاد: گرایش به انزوا و عدم تمایل به گفتگو و تعامل سازنده با مخالفان.
- سازگاری؛ خاتمی: تلاش برای برقراری سازگاری و انطباق با شرایط متغیر و تحقق آرمانهای خود. احمدینژاد: گرایش به انزواطلبی و عدم تمایل به سازگاری و انطباق با شرایط متغیر.
این تفاوتها در سطح اول نظریه مکآدامز نشان میدهد که خاتمی و احمدینژاد در سطح با چالشهایی روبرو بودهاند که میتواند ریشه در تجربیات اولیه زندگی و محیط خانوادگی آنها داشته باشد. در این سطح که از تئوریهای فروید و اریکسون استفاده میشود، خاتمی از ثبات هیجانی و کنترل بهتر تکانههای روانی برخوردار بود، در حالی که احمدینژاد گرایش بیشتری به پرخاشگری و بیان احساسات تند داشته است. خاتمی با ویژگیهایی چون گشودگی به تجربه، سازگاری و وجدانگرایی بالا توصیف میشود، در حالی که احمدینژاد بیشتر با روانرنجوری و برونگرایی افراطی مشخص میشود.
بر اساس سطح دوم نظریه مکآدامز که به «انطباقهای شاخص» معروف است، میتوان تفاوتهای اصلی بین شخصیتهای مورد مطالعه را در موارد زیر تشریح کرد:
- اهداف و ارزشها؛ خاتمی: تاکید بر حقوق مدنی، اصلاحات سیاسی و ایجاد جامعهای بازتر بر اساس ارزشهای دموکراتیک، آزادی بیان و عدالت اجتماعی. محمود احمدینژاد: گرایش به قدرت و کنترل و عدم تمایل به مسئولیتپذیری در قبال تصمیمات.
- تلاشها و خواستهها؛ خاتمی: تلاش برای تقویت تفاهم و همکاری بین فرهنگها و ملل مختلف از طریق ابتکار «گفتگوی تمدنها» و بهبود فرصتهای آموزشی و فرهنگی در ایران. محمود احمدینژاد: تمرکز بر برنامههای هستهای و مواضع تند در عرصه بینالمللی.
- استراتژیها و مسیرها؛ خاتمی: تلاش برای ایجاد فضای سیاسی بازتر در ایران از طریق تقویت تعاملات بینالمللی و گفتگوهای معنادار با گروههای مختلف. احمدینژاد: اتخاذ مواضع تقابلی و انزواطلبانه در عرصه بینالمللی و عدم تمایل به گفتگو و تعامل سازنده با مخالفان.
در مجموع، در سطح دوم نظریه مکآدامز، خاتمی و محمود احمدینژاد در زمینه اهداف، ارزشها، تلاشها و استراتژیهای خود تفاوتهای اساسی داشتهاند. خاتمی بر اصلاحات سیاسی، گفتگو و تعامل سازنده تاکید داشته، در حالی که احمدینژاد به مواضع تقابلی و انزواطلبانه گرایش داشته است.
بر اساس سطح سوم نظریه مکآدامز میتوان تفاوتهای اصلی بین خاتمی و احمدینژاد را در موارد زیر تشریح کرد:
- نقشآفرینی در روایت زندگی؛ خاتمی: نقش اصلاحطلب و آزادیخواه را در روایت زندگی خود برجسته کرده و تلاش کرده با تغییرات تدریجی و گفتگو، به آرمانهای خود دست یابد. احمدینژاد: نقش مبارز انقلابی و مخالف نظام سلطه را در روایت زندگی خود پررنگ کرده و با مواضع تقابلی و افراطی به دنبال تحقق اهداف خود بوده است.
- حس هویت و تغییرات آن؛ خاتمی: حس هویت او با گذشت زمان و تجربیات زندگی تغییر کرده و او را به سمت اعتدال، گفتگو و اصلاحات سوق داده است. احمدینژاد: حس هویت او با گذشت زمان تغییرات چندانی نکرده و او همچنان بر مواضع افراطی و تقابلی خود پافشاری کرده است.
- شرح حال زندگی و روایت آن؛ خاتمی: شرح حال زندگی خود را با تأکید بر مبارزات سیاسی، تحصیلات، ریاستجمهوری و فعالیتهای فرهنگی روایت کرده و آن را در راستای اصلاحات و آزادیخواهی ارائه داده است. احمدینژاد: شرح حال زندگی خود را با تأکید بر مبارزات انقلابی، حضور در جبههها و مسئولیتهای اجرایی روایت کرده و آن را در راستای مواضع افراطی و تقابلی ارائه داده است.
در مجموع، در سطح سوم نظریه مکآدامز، محمد خاتمی و محمود احمدینژاد در زمینه نقشآفرینی در روایت زندگی، حس هویت و شرح حال زندگی خود تفاوتهای اساسی داشتهاند. خاتمی بر اصلاحات و آزادیخواهی تأکید داشته، در حالی که احمدینژاد به مواضع افراطی و تقابلی گرایش داشته است. روایت زندگی خاتمی حکایت از یک هویت متعادل و انسجامیافته دارد، در حالی که هویت روایی احمدینژاد دچار تناقضات و شکافهای بیشتری است.
بر اساس الگوی مکآدامز، خاتمی شخصیتی متعادلتر، منطقیتر و سازگارتر داشته، در حالی که احمدینژاد بیشتر با ویژگیهای افراطی، تکانشی و ناسازگار توصیف میشود که در سبک رهبری و تصمیمگیریهای آنها نیز تاثیرگذار بوده است. بر اساس نظریه مکآدامز، ویژگیهای شخصیتی و خصایص روانشناختی افراد میتواند تا حدودی رفتارها و تصمیمگیریهای آینده آنها را پیشبینی کند. با این حال، پیشبینی دقیق نحوه تأثیرگذاری آنها در آینده، کار دشواری است، زیرا عوامل متعددی در این میان نقش دارند. از یک سو، ویژگیهای شخصیتی نسبتاً پایدار هستند و میتوان انتظار داشت افرادی مانند خاتمی که از ثبات هیجانی، گشودگی بهتجربه و سازگاری بالایی برخوردارند، در آینده نیز رفتارهای متعادلتر و منطقیتری از خود نشان دهند. در مقابل، افرادی مانند احمدینژاد که گرایش به روانرنجوری، پرخاشگری و برونگرایی افراطی دارند، احتمالاً در آینده نیز تصمیمات هیجانیتر و رفتارهای کمتر سازگار از خود بروز دهند. از سوی دیگر، شرایط محیطی، تجربیات جدید و تعاملات اجتماعی میتوانند بر شخصیت و رفتار افراد تأثیرگذار باشند. بنابراین پیشبینی دقیق اینکه این دو شخصیت چگونه در آینده عمل خواهند کرد، دشوار است. با این حال، نظریه مکآدامز میتواند چارچوبی برای درک بهتر گرایشهای شخصیتی آنها فراهم کرده است. علاوه بر این، باید به پدیده «پیشگویی خودکامبخش» نیز توجه داشت. بر اساس این پدیده، باورها و انتظارات افراد میتواند بر رفتار آنها تأثیرگذار باشد و منجر به تحقق همان انتظارات شود. بنابراین اگر خاتمی و احمدینژاد انتظارات و باورهای خاصی از خود داشته باشند، این امر میتواند بر نحوه عملکرد آینده آنها اثرگذار باشد اما پیشبینی دقیق نحوه تأثیرگذاری آنها در آینده نیازمند در نظر گرفتن عوامل متعدد دیگری نیز هست.
منابع
منابع فارسی:
- احمدینژاد، محمود. (۱۳۸۷). مهدویت و صلح کل: گفتارهایی از دکتر محمود احمدینژاد پیرامون امام عصر (عج). چاپ دوم. قم: موسسه آینده روشن.
- باقری دولتآبادی، علی. شفیعی سیفآبادی، محسن. (۱۳۹۵). بررسی سیاست خارجی ایران، از هاشمی تا روحانی. چاپ دوم. تهران: تیسا.
- بدیعی بهنمیری، رضا. (۱۳۷۸). خاتمی، ایران، عرب. تهران: نشر و پژوهش دادار.
- حقشناس، محمدجواد، و پیری سارمانلو، اژدر. (۱۳۹۵). روابط خارجی ایران و انگلیس در دولت خاتمی و احمدینژاد. ماهنامه پژوهش ملل، 1(4)، 18-24.
- خاتمی، سیدمحمد. (۱۳۷۸). بیم موج: مجموعه مقالات. چاپ ششم. تهران: سیمای جوان، طرح نو.
- خاتمی، سیدمحمد. (۱۳۸۳). دین، فرهنگ و دولت در نگاه سید محمد خاتمی رییس جمهور. گردآورنده: مرتضی نظری. تهران: عرشپژوه.
- خاتمی، سیدمحمد. (۱۳۸۶). در مسیر گفتوگو: (گفتارها و نوشتارهای سیدمحمد خاتمی). ویراست دوم. تهران: مدارس هوشمند، موسسه خانه فرهنگ خاتمی.
- علیبابایی، داود. (۱۳۹۸). تاریخ هشت ساله ریاستجمهوری محمود احمدینژاد. تهران: کتابسرای تندیس.
- متقی، ابراهیم و پیری، داریوش. (۱۳۹۶). الگوی رفتار نخبگان در دولت سیدمحمد خاتمی. فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، 47(2)، 489-507.
- محمدی، لیلا. (۱۳۸۸). فرزند ملت: گزارش- خاطرههایی درباره دکتر احمدینژاد. تهران: وصال یاران کاظمیون.
- نقیبزاده، احمد و امانیزوارم، وحید. (۱۴۰۰). مقایسه گفتمانهای سیاست خارجی در کتابهای درسی جامعهشناسی دوران ریاستجمهوری خاتمی و احمدینژاد. فصلنامه سیاست، 51(4)، 1173-1197.
- والیزاده، ساسان. (۱۳۹۲). رسانهای به نام احمدینژاد. تهران: نشر برداشت.
منابع لاتین
- Adorno, T. W., Frenkel-Brunswik, E., Levinson, D. J., & Sanford, R. N. (1950). The Authoritarian Personality. New York: Harper & Brothers.
- Allport, G. W. (1937). Personality: A psychological interpretation. New York, NY: Henry Holt.
- Ansari, A. M. (2012). The politics of nationalism in modern Iran. Cambridge University Press.
- Asefi, S. (2012). Ahmadinejad, an anti-imperialist – really? OpenDemocracy. Retrieved from https://www.opendemocracy.net/en/ahmadinejad-anti-imperialist-really/ on July 22, 2023.
- Bar-Tal, D. (2000). From intractable conflict through conflict resolution to reconciliation: Psychological analysis. Political Psychology, 21(2), 351-366.
- Bötticher, A. (2017). Towards Academic Consensus Definitions of Radicalism and Extremism. Perspectives on Terrorism, 11(4), 73–77.
- Brown, R. (2004). The Authoritarian Personality and the Organization of Attitudes. In J. T. Jost & J. Sidanius (Eds.), Political Psychology: Key Readings (pp. 39–68). Psychology Press.
- Burger, J. M. (2022). Personality: Classic Theories and Modern Research. Sage Publications.
- Campbell, A., Converse, P. E., Miller, W. E., & Stokes, D. E. (1960). The American voter. University of Chicago Press.
- Clark, W. R., Golder, M., & Golder, S. N. (2013). Power and politics: insights from an exit, voice, and loyalty game. British Journal of Political Science, 43(2), 211-243.
- Coleman, T. P., & Bartoli, A. (1980). Addressing extremism. The International Center for Cooperation and Conflict Resolution, Columbia University.
- Demos, V. (1995). Exploring affect: the selected writings of Silvan S. Tomkins. ISBN 0-521-44832-8
- Deutsch, K. W. (1963). The Nerves of Government: Models of Political Communication and Control. Free Press.
- Gutmann, A., & Thompson, D. (2004). Why Deliberative Democracy? Princeton University Press.
- Hoffer, E. (1951). The true believer: Thoughts on the nature of mass movements. New York: Harper & Brothers.
- Hogan, R. C., & Owens, W. A. (2001). Bill Clinton’s leadership qualities: An application of Hogan’s theory of personality. Political Psychology, 22(3), 513-530.
- Immelman, A. (2009). The Personality Profile of Iran’s President Mahmoud Ahmadinejad. College of Saint Benedict/Saint John’s University.
- Jahanbegloo, R. (2001). A Quest for Change: Khatami and democracy within Islam. World Affairs: The Journal of International Issues, 5(2), 122-134.
- Jost, J. T., Federico, C. M., & Napier, J. L. (2009). Political ideology: Its structure, functions, and elective affinities. In D. Dunning (Ed.), Social motivation (pp. 71-98). Psychology Press.
- Jung, C. (1971). Psychological Type (Vol. 6). Princeton University Press.
- Kernberg, O. F. (1992). Severe personality disorders: Psychotherapeutic strategies. Yale University Press.
- Knight, Z. G. (2017). A proposed model of psychodynamic psychotherapy linked to Erik Erikson’s eight stages of psychosocial development. Clinical Psychology & Psychotherapy, 24(5), 1047–1058.
- Kőváry, Z. (2011). Psychobiography as a method. The revival of studying lives. Europe’s Journal of Psychology, 7(4), 739-777.
- McAdams, D. P. (1995). What do we know when we know a person? Journal of Personality, 63(3), 365-396.
- McAdams, D. P. (2006). The redemptive self: Generativity and the stories Americans live by. Oxford University Press.
- McAdams, D. P. (2008). Personal narratives and the life story. In O. P. John, R. W. Robins, & L. A. Pervin (Eds.), Handbook of personality: Theory and research (pp. 242-262). Guilford Press.
- McAdams, D. P. (2011). Narrative identity. In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research (pp. 99-115). Springer.
- McAdams, D. P. (2013). The psychological self as actor, agent, and author. Perspectives on Psychological Science, 8(3), 272-295.
- McCrae, R. R., & Costa, P. T. (1989). Reinterpreting the Myers-Briggs Type Indicator from the perspective of the five-factor model of personality. Journal of Personality, 57(1), 17-40.
- Naji, Kasra. (2008). Ahmadinejad: The Secret History of Iran’s Radical Leader. University of California Press. P 312
- Shahi, A. (2011). Ahmadinejad’s Messianism. OpenDemocracy. Retrieved from https://www.opendemocracy.net/en/ahmadinejads-messianism/ on July 22, 2023
- Sunstein, C. R. (2019). Republic: Divided democracy in the age of social media. Princeton University Press.
- Tait, R. (2005, July 2). Iran’s new president hails ‘victory of martyrdom’. The Guardian. https://theguardian.com/world/2005/jul/02/iran.roberttait
- Tazmini, G. (2009). Khatami’s Iran: The Islamic Republic and the Turbulent Path to Reform. I.B.Tauris.
- Tomkins, S. (1992). Affect Imagery Consciousness: Cognition (Vol. 4). Springer Publishing.
- Tomkins, S. S. (1963). Affect Imagery Consciousness: Volume II: The Negative Affects. Springer.
- Vengalia, R., & Maxwell, L. (2021, June 28). How We Conducted Our International Study on Right-Wing Authoritarianism. Morning Consult. https://morningconsult.com/2021/06/28/global-right-wing-authoritarianism-study/
- Wilcox, L. (1981, August 22). The Extremist Mind: A Profile of the American Right-Wing Terrorist. The New Republic, 29-33.
- Zahedi, D., & Memarian, O. (2007). Ahmadinejad, Iran and America. OpenDemocracy. Retrieved from https://www.opendemocracy.net/en/election_ahmadinejad_4248jsp/ on July 22, 2023
[1]– دینامیک شخصیتی مجموعهای از تغییرات شخصیتی که انسان در زندگی تجربه میکنند. (ر.ک: Kernberg, 1992)
[2]– Psychobiography
[3]– Conscientiousness
[4]– Extraversion
[5]– Agreeableness
[6]– Neuroticism
[7]– The Narrative Study of Lives
[8]– Traits
[9] -Personal concerns and characteristic adaptations
[10]– Stories
[11] – ر.ک: https://newsweek.com/20-most-powerful-people-iran-80061